« سر هرمس مارانا »
شوالیه‌ی ناموجود



2004-08-29

اندر فوايد کشک و وبلاگ و امانوئل سينيه

۱. چرنديات قبلی را زياد جدی نگيريد. اين مهرافزار تازه‌گی‌ها گاهی با اکانت دزدی هرمس مارانای بزرگ به اين مکان مقدس می‌آيد و تقدس‌زدايی می‌کند. هرمس مارانا ازاين موضوع ناراحت است اما کار زيادی از او برنمی‌آيد جز اين که موقع وبلاگ نوشتن آرام آرام کشک در دهانش مک بزند و به ابعاد هستی فکر کند و ديگر دغدغه‌ی پرکردن پيپش را نداشته باشد!
۲. آقای هرمس مارانا برای تجديدخاطره با اثر اروتيک و جاودانه‌ی آقای رومن پولانسکی به نام ماه تلخ (بيترمون!) قصد کرد آن را دوباره ببيند اما نسخه‌ي موجود سانسورشده بود!!! فکرش را بکنيد سانسورکردن اين فيلم مثل اين است که بستنی نونی بخريد اما بستنی آن نباشد!!

Labels:





الهی بی بال و پر بشی آلن جون که اينقده منو خندوندی!

آقای وودی آلن عزيزم کتاب کوچولو و بامزه‌ای چاپ فرمودن که توسط محمود مشرف خان آزاد طهرونی ترجمه شده و نشر ماه‌ريز گل و گلاب اونو چاپ کرده اينجا! اونقدر بامزه بود که نگو! تو رو خدا به سی‌سی‌جونم بر نخوره ولی تا حالا تو عمرم اينقده نخنديده بودم جون شما. فردا هم دارم ميرم آنتاليا که با فی‌فی و اميرهوشنگ اينا بريم آب‌تنی چون دکتر پوستم گفته خوبه برام آفتاب بخورم! امشب وقت اسکی دارم تو باشگاه انقلاب با عسل و اميرخشايار و کامبيز و بچه‌های گل شهرک. راستی به نظر شما ناخونام رو بدم برام فرنچ کنه اين شهلای پدرسوخته؟ زنيکه چل هزارتومن می‌گيره واسه شيش تا دونه ناخون ولی هستی‌اينا می‌گفتن تو ايرون شهلا حرف نداره مانيکورش. بدم يا ندم؟!! حالا اينا چه ربطی به وودی‌جون‌جونم داره نمی‌دونم اما خب باهاش حال ميکنم ديگه پدرسوخته!
ايششش! گور بابای هرمس بکنن الهی سر تخته بشورنش وامونده رو!

امزا: مهرافزار گوگولی فرد.

Labels:




2004-08-22

صبح به خير خانم پيرزاد!

آقای هرمس مارانا چند شب پيش برای اين که خوابش ببرد مجبور شد کتاب عادت می‌کنيم نوشته‌ی سرکار خانم زويا پيرزاد را بخواند، تا ته!
۱. مگر يک کتاب خوب غير از اين که بتواند آدم را تا خود ۵ صبح بيدار و هشيار نگه دارد، چه چيز ديگری بايد داشته باشد؟
۲. عشقی که لابه‌لای صفحات کتاب موج می‌خورد چقدر ايرانی، محجوب و پرشرم و حياست. کاملا متناسب با سن و سال قهرمان کتاب: با اصالت و نرم و آهسته.
۳. هميشه جزييات بی‌اهميت سر راه حرف‌زدن آدم‌های قصه است و اين يعنی هی عقب‌انداختن اصل داستان و ايجاد عطش در خواننده. اصولا همان طور که می‌دانيد جزييات و حواشی از دل‌مشغولی‌های هميشگی آقاي هرمس مارانای بزرگ است.
۴. يک مونولوگ درخشان از صفحه‌ي ۱۱۸ کتاب، مرد و زن در آستانه‌ی يک عشق هستند. در پايان يک روز سخت مرد به زن می‌گويد: برو قهوه‌ی داغ بخور، سيگار بکش و گريه کن. من هم بعضی وقت‌ها گريه می‌کنم...
۵. جای آقای مهرجويی بدجوری خالی است که اين همه تصوير سينمايی عالی را از متن بکشد بيرون و يک فيلم گرم و جانانه از آن دربياورد.
۶. آقای هرمس مارانا از همين جا دست خانم پيرزاد را برای درآوردن تهران معاصر، آدم‌های واقعی، شيرينی فروشی بی‌بی، سوپر پروتئين امير، وبلاگ و کاراکترهايی از پوست و استخوان و گوشت که دارند لابه‌لای متن نفس مي‌کشند، می‌فشارد. خودتان يک فکری برای اسلام عزيز و به فاک رفتن آن بنماييد!
۷. حالا باورتان شد که قصه‌گويی بی بر و برگرد کار دختران خلف سرکار خانم شهرزاد است و بس ؟!

Labels:





جو المپيک آقای هرمس مارانا را با تمام فرهيختگی‌اش می‌گيرد.

آقای مارانا به ياد جوانی‌اش ديروز ۲ ساعت تمام در کمال ناشی‌گری فوتبال بازي کرد، ۱ ساعت شنا کرد و کمی تا قسمتی در استخر با يک غول‌تشن کشتی گرفت.
نتيجه‌ی اخلاقی ۱: سعی کنيد همواره به خاطر داشته باشيد که قبل از فوتبال پيپ نکشيد حتی شما دوست عزيز.
نتيجه‌ی پزشکی ۱: ضربه‌ی محکم به گوش يحتمل باعث پاره‌گی پرده‌ی آن می‌شود. آقای هرمس مارانا از الان تا يک ماه ديگر فقط يک گوش دارد پس بی‌خودی داد نزنيد.

Labels:





راستش آقای هرمس مارانا از اين که خانم مارانا به طرز شديدی مشغول نوشتن وبلاگ شده‌اند بسيار خوشحال است چون درباره‌ی خيلی چيزها ايشون زحمت می‌کشند و می‌نويسند و آقای مارانای بزرگ را از اين زحمت طاقت‌فرسا رهايی می‌بخشند!
پس اصولا را بخوانيد!

۲. آقای سانسورشده‌ی عزيز لطف کرده‌اند و مقدار زيادی اباطيل در وصف اين‌جانب نگارش فرموده‌اند. در همين جا از ايشان و خانواده‌ی محترم کمال تشکر را داريم و از اطفال در فرصت ديگری پذيرايی به عمل آورده خواهد شد.

۳. آقايان و خانم‌ها: سرکار خانم مارانا، آقای سانسورشده، آقای رضا-ن از لواسانات، آقا يا خانم روتوش‌باشی، سرکار خانم جنيفر لوپز، استاد شجريان، دوشيزه آنجلينا جولی، آقا يا خانم جرج دبليو دبليو دبليو بوش پسر، دوشيزه شهناز تهرانی و آقای شون پن عزيز: از اظهار لطف همگی به يک اندازه ممنونم از خانم مارانا بيشتر البته!

Labels:




2004-08-17

پنداری آقاي آلمادوار را مار گزيده آقا!

از آن جايی که آقای هرمس مارانا به آقای آلمادوار ارادت خاصی دارد، هر فيلمی ايشان در دوران نوزادی خويش هم ساخته، می‌بيند و ناچارا متلذذ می‌شود. فيلم Women On The Verge Of A Nervous Breakdown ايشان متعلق به ۱۹۸۸ است و يک کمدی شلوغ تارانتينويی با موقعيت‌های عجيب و بامزه و بی‌مزه است که تا حدی آبزورد می‌نمايد. ريتم تند وقايع در کنار غيرقابل پيش‌بينی بودن کنش‌ها و واکنش‌ها از اصلی‌ترين خصوصيات اين دوره‌ی فيلم‌سازی آقای آلمادوار است. داستان درگيری ۵ زن با يک مرد: همسرش، معشوقه‌ی سابق، معشوقه‌ی فعلی، دوست معشوقه‌ي سابق و بالاخره نامزد پسر مرد مذکور که درگير ماجراي تروريستی و احمقانه می‌شوند!
بهترين سکانس فيلم افتتاحيه‌ی آن است که مرد که بازيگر و دوبلور است از ميان چندين زن مختلف عبور می‌کند و به هر يک بلافاصله بعد از قبلی اظهار عشق می‌کند!
آقای آلمادوار مسير خوبی را در فيلم‌هايش طی کرده تا به امروز رسيده. از کمدی‌های نظير همين فيلم و Tie me Up! Tie me down تا به پختگی و غنای بصری و داستانی All About my Mother & Talk to Her يک درون‌مايه‌ی منطقی و ساختار منظم فکری - يک جور بلوغ - در قصه‌های اين آقا پيدا شده است که آقای مارانای بزرگ را بر سر شوق می‌آورد.

Labels:




2004-08-16

تاملاتی پراکنده و تکراری در باب آقای اسپايدرمن دو!

۱. بر خلاف سوپرمن و بتمن، آقای اسپايدرمن در دنيا کاملا تنهاست. نه پدری و نه خدمتکار فداکاری و نه هيچ کس ديگر هم‌فکر او نيست و اين وجهه‌ای غريبانه‌تر از ساير اسطوره‌های اين‌چنينی به او می‌بخشد. از اين نظر اسپايدرمن از ساير رفقا مدرن‌تر است.
۲. اسپايدرمن سرخوشی آقای سوپرمن را ندارد، شايد به اين دليل که سوپرمن محصول دهه‌ی هفتاد امريکا و هاليوودی است که تزريق خوش‌بينی به جامعه‌ی پس از جنگ نافرجام ويتنام را در دستور کار خود ندارد. از طرفی کارگردان مولفی چون تيم برتون را به عنوان خالق پشت سر خود ندارد که انگاره‌های پست‌مدرنيستی خودش را به داستان تحميل کند.
۳. اسپايدرمن قهرمان بی‌نوايی است! نه ثروت بروس وين (بتمن) را دارد و نه قدرت لايزال و حمايت جد و آباد سوپرمن را.
۴. آقای تيم برتن آنقدر باهوش هست که قهرمان فانتزی‌اش را در گاتهام‌سيتی خيالی بگذارد تا هميشه بتواند بتمن بماند و از گزند ارزش‌کاهنده‌ی رسانه‌ها و جامعه‌ی فراموش‌کار و شلوغ امروز مصونش بدارد. اتفاقی که برای اسپايدرمن و سوپرمن به سبب قرارگرفتن در متن جامعه‌ای واقعی و ملموس افتاد و در دنباله‌هايشان تبديل به بازيچه‌ی بچه‌ها و آلت دست رسانه‌ها و تبليغات شدند. در جامعه‌ی واقعی روزمره‌گی بزرگ‌ترين خطری است که اسطوره‌ها را تهديد می‌کند.
۵. از نظر سن و سال اسپايدرمن از بقيه جوان‌تر و خام‌تر است. يا شايد اين انتخاب سام ريمی اينچنين تمثالی به او بخشيده است.
۶. سر و کله‌ی ضحاک ماردوش خودمان هم در اسپايدرمن دو پيدا شد. مبارک است!
۷. وقعا جالب است که زن و عشق بزرگ‌ترين نقطه‌ضعف همه‌ی اين اسطوره‌ها است. تلفيق جيمز باند و سوپرمن هم ايده‌ی جالبی است ها! و اين هم نکته‌ای است که اسطوره‌ی ما - رستم- زن و بچه دارد و اسطوره‌گری شغلش است! اين فقط از ذهن خلاق آقای فردوسی برمی‌آيد که آنقدر هوشمندانه برای رستم زن و بچه بتراشد و به تصوير ابرانسانی او هم لطمه‌ای نزند. حداقل ديگر انگ هم‌جنس‌گرایی به آقای رستم نمی‌چسبد!
۸. واقعيت اين است که در همه‌ی اين گونه فيلم‌ها، فرايند تبديل ناخودآگاه انسانی ساده به ابرانسانی اسطوره‌ای در فيلم اول آنقدر دراماتيک و جذاب هست که همه‌ی اتفاقات دنباله‌های بعدی در برابرش کم‌رنگ می‌شود و فيلم‌های دنباله معمولاٌ پيرنگ ساده‌تر و قابل پيش‌بينی‌تری دارند. باز هم برتن آنقدر باهوش بود که اصلا اين فرايند را از کل داستان حذف کرد تا دنباله‌های بعدی کم‌ارزش نشوند. برعکس اتفاقی که برای اسپايدرمن، سوپرمن و حتی ماتريکس افتاد.
۹. آقای اديپ هم که هم‌چنان زنده و سرحال نفس می‌کشند! هيچ‌کدام از اين قهرمان‌ها پدر ندارد جز سوپرمن که او هم بايد بميرد تا سوپرمن سوپرمن شود!
۱۰. اسپايدرمن دو تنها اسطوره‌ای است که قوانين نانوشته را زير پا می‌گذارد و نقابش در مقابل مردم می‌افتد. حال گيريم همه قول دهند رازدار باشند. شما باور می‌کنيد؟!
۱۱. آقای سانسورشده راضی شديد جانم ؟!!

Labels:




2004-08-14

آقای استيون سودربرگ را اگر نمی‌شناسيد بدانيد که اين آدم فيلم دسته‌ی يازده نفره‌ی اوشن را ساخته و فيلم عجيب و عالی ترافيک را ساخته و از همه مهم‌تر فيلم شاهکار سکس- دروغ‌ها و نوار ويديو را که اين آخری را آقای هرمس مارانا همين امشب رويت کرده و خودش بهترمی‌داند که فيلم حداقل ۱۵ سالی از عمرش می‌گذرد ولی هنوز شاداب و سرحال و تازه است!

ديالوگ‌های معرکه و قصه‌ی فوق‌العاده به همراه يک درام روان‌کاوانه‌ي خوب درباره‌ی سکس و روابط زن و مرد و دروغ و نوار ويديو البته! (حالا باز اين آقای سانسورشده صداش درخواهد آمد که اين چه طرز نوشتنه!)
الان ساعت حوالی ۶ صبحه و آقای هرمس مارانا شديدا تصميم دارد برود بخوابد وگرنه هم درباره‌ی این شاهکار کوچک بيشتر می‌نوشت و هم درباره‌ی آقای اسپايدرمن ۲ و اصولا اسطوره‌های اين‌چنينی در هاليوود...

Labels:





نه مثل اين که همه جای دنيا آسمون همين رنگيه!

آقای هرمس مارانا از بس که هی با آقای هرمس مارانا شروع کرد وبلاگشو دل‌درد گرفت!
ديروز فيلم اميلی ۲ با اسم اصلی happendence را مورد رويت قرار داد. انگار اين سنت غلط هاليوودی به فرانسه هم سرايت کرده که تا فيلمی موفقيت گيشه و هنری پيدا می‌کند سريعا برايش دنباله‌های جورواجور می‌سازند. آن فيلم اميلی و آدری توتوی شيرين و دوست‌داشتنی را اگر بهش علاقه داريد شديدا توصيه می‌شود اين يکی فيلم را نبينيد که لذتتان ضايع می‌شود!
هرچه در فيلم اول اين قضا و قدری که توسط آدم‌ها چيده می‌شد و کاراکتری که در سرنوشت آدم‌های فيلم نقش بازی می‌کرد جذاب بود و جزييات به ظاهر بی‌اهميتی که در زندگی آدم‌های فيلم نقش پررنگی بازی مي‌کرد- جالب بود و خاص و بکر. اين‌جا همه‌چی شده تصادفات بامعنی و بی‌معنی و زورکی و بی‌ربط که انگار آقای نويسنده به زور خواسته دو نفر را به هم برسانند. از آن اميلی‌خانم ناز و ساده و کمی گاگول هم خبری نيست!

Labels:




2004-08-06

سپيده فقط به تو اميده!

۱. اصولا آقای هرمس مارانا قصد استفاده از اين تريبون را برای ارتباط برقرار کردن با نسل بشر ندارد اما چون يکی از موجودات غيربشری ديگر (قطعا دون بشر!) در اين مورد چيزکی گفته- آقای مارانا عرض می‌کند که به دليل عدم توانايی‌های فنی لازم تا اطلاع ثانوی در اين مکان به صورت آن‌لاين افاضات می‌نمايد لزا امکان هرگونه تفکر قبلی و نوشتن سر فرصت از ايشان سلب می‌گردد و در نتيجه شما هم فعلا همين جوری کشککی و الله بختکی از اين جوری که اين جا هست لذت ببريد و مشعوف شويد تا ببنيم بعدا چه می‌شود.
۲. آقای هرمس مارانا در همين جا يک خواننده‌ی خوش آتيه را معرفی می‌کند که هم صدای خوبی دارد و هم دور از چشم خانم مارانا خوش‌تيپ و سکسی است! اگر منتظريد هرمس مارانای بزرگ خطر کند و اسمش را بگويد کور خوانده‌ايد!

Labels:




2004-08-05

مگر می‌شود آدم ياد آخرين تانگو در پاريس نباشد؟

آقای مارانا آخرين فيلم و يکی از بهترين فيلم‌های آقای برتولوچی را ديده است و غرق لذت شيرينی شده است: The Dreamers

فيلمی درباره‌ی سه جوان دانشجو در حوالی ۱۹۶۸ در پاريس. درباره‌ی اخلاق- سياست- شعر- مبارزه- انقلاب- سکس- خانواده- معصوميت- شهوت و هزار چيز ديگر که در هم به خوبی تنيده شده تا يک اثر درخشان شکل بگيرد و آقای مارانا و خانم ايشان را مشعوف نمايد.

رابطه‌ی غريبی بين يک خواهر و برادر نيمه فرانسوی و يک پسر آمريکايي شکل می‌گيرد و از خلال آن شورش‌های دانشجويی ماه مه ۱۹۶۸ پاريس آناليز می‌شود.

نگران صحنه‌های پورنوی فيلم نباشيد و از فيلم لذت ببريد. اين را آقای هرمس مارانای بزرگ با کوهی از تجربه به شما می‌گويد.

Labels:





آقای غول دوست‌داشتنی!

بالاخره آقای هرمس مارانا هم گاهی از اوج الواهيتش پايين می‌آيد و کارتون‌های فوق‌آلعاده‌ی دريم‌ورکز می‌بيند و حال مبسوطی می‌نمايد!

زنده باد کارخانه‌ی روياسازی هاليوود!

(واقعا لازم است آقای مارانا اعتراف کند فيلم شرک ۲ را ديده و کلی از دست اين آقای ادی مورفی خنديده و حال کرده است؟!)

Labels:





گور پدر سناتور مک کارتی!

آقای هرمس مارانا اولا از اين که خانم مارانا هم به جمع وبلاگ‌نويسان پيوست شديدا خوشحال است: کوکای لايت

دوم اين که آقای کازان فيلم شاهکاری در سال ۱۹۷۶ ساخته که کرورکرور آدم مشهور توش بازی می‌کنند: The Last Tycoon امثال آقای دنيروی بزرگ- رابرت ميچم استوار و افسانه‌ای- تونی کرتيس خوشتيپ و جک نيکلسون ناقلا!
آقای هرمس مارانا از ظرافت‌های قصه‌ی اسکات فيست جرالد- کارگردانی دقيق و هوشمندانه‌ی آقای اليا کازان- بازی‌های درخشان رفقا- انتخاب فوق‌العاده‌ی هنرپيشه‌ی گمنام نقش کاتلين- نورپردازی متعلق به دوران افسانه‌ای هاليوود و خيلی چيزهای ديگر بدجوری مشعوف شده است.
فيلم پر از لحظه‌های عالی- ديالوگ‌ها و سکوت‌های بی‌نظير- ميزانسن‌های تميز و وسواسی و هزار تا چيز ديگر است که هر آدم عاقل و بالغی را مجبور می‌کند مثل اسب از اين فيلم لذت ببرد!

آقای مارانا بدجوری حال کرده است! به حال خودش بگذاريدش!

Labels:



Archive:
11.2002  03.2004  04.2004  05.2004  06.2004  07.2004  08.2004  09.2004  10.2004  11.2004  12.2004  01.2005  02.2005  04.2005  05.2005  06.2005  07.2005  08.2005  09.2005  10.2005  11.2005  12.2005  01.2006  02.2006  03.2006  04.2006  05.2006  06.2006  07.2006  08.2006  09.2006  10.2006  11.2006  12.2006  01.2007  02.2007  03.2007  04.2007  05.2007  06.2007  07.2007  08.2007  09.2007  10.2007  11.2007  12.2007  01.2008  02.2008  03.2008  04.2008  05.2008  06.2008  07.2008  08.2008  09.2008  10.2008  11.2008  12.2008  01.2009  02.2009  03.2009  04.2009  05.2009  06.2009  07.2009  08.2009  09.2009  10.2009  11.2009  12.2009  01.2010  02.2010  03.2010  04.2010  05.2010  06.2010  07.2010  08.2010  09.2010  10.2010  11.2010  12.2010  01.2011  02.2011  03.2011  04.2011  05.2011  06.2011  07.2011  08.2011  09.2011  10.2011  11.2011  12.2011  01.2012  02.2012  03.2012  04.2012  05.2012  06.2012  07.2012  08.2012  09.2012  10.2012  11.2012  12.2012  01.2013  02.2013  03.2013  04.2013  05.2013  06.2013  07.2013  08.2013  09.2013  10.2013  11.2013  12.2013  01.2014  02.2014  03.2014  04.2014  05.2014  06.2014  07.2014  08.2014  09.2014  10.2014  11.2014  12.2014  01.2015  02.2015  03.2015  04.2015  05.2015  06.2015  08.2015  09.2015  10.2015  11.2015  12.2015  01.2016  02.2016  03.2016  04.2016  05.2016  07.2016  08.2016  09.2016  11.2016  03.2017  04.2017  05.2017  07.2017  08.2017  11.2017  12.2017  01.2018  02.2018  06.2018  11.2018  01.2019  02.2019  03.2019  09.2019  10.2019  03.2021  11.2022  12.2023  01.2024  02.2024  03.2024  04.2024  07.2024  10.2024