« سر هرمس مارانا »
شوالیهی ناموجود |
2014-10-16
۱
سریال انگلیسی «اتوپیا» برادر دوقلو و وحشیتر و افسارگسیخهتر و غیرمودبتر و هارشتر «آینهی سیاه» است. کمی لودادن داستان کامتان را تلخ نکند. قصهی یک شبکهی سازمانیافته که ایدهی یک دانشمند نابغه را اجرا میکنند: این که جمعیت کرهی زمین برای منابعی که باقی مانده زیاد است و بشر باید جمعیتش کم شود. قرار است ویروسی در جهان بپراکنند تا عمدهی آدمها عقیم شوند. جوری که طی یک قرن، بر اثر کاهش شدید زادوولد، جمعیت کرهی زمین به ۵۰۰ میلیون نفر برسد. تا آن باقیماندهها زندگی غنیای داشته باشند. و طبعن یک عده انگشتشماری قهرمان هم داریم که قرار است با این شبکه و این ایده مبارزه کنند و جهان را در وضع موجودش نگه دارند.
۲
یک چیزی یادم هست آقای بیگاسلیپ نوشته بود همین اواخر، دربارهی مواضع ضدقهرمانهای جدید. آنهایی که قرار است دنیای موجود را خراب کنند و چیزی از نو بسازند و سوپرهیروی داستان قرار است مانعشان شود. یادم هست نوشته بود (نقل به مضمون انشاءالله) که چهطور دیگر نمیشود به سادگی جلوی ضدقهرمان بایستی و دلایلش را نفی کنی. که چه طور گاهی آدم میبیند ای بابا، همچین هم بیراه نمیگوید ها. بعد خب قواعد ژانر هم ایجاب میکند که خیلی توضیح دقیقی دربارهی فاجعهای که جهان دچارش خواهد شد اگر ابرقهرمان پیروز نشود، بدهند. همین باعث میشود که گاهی آدم در لحظاتی اقناع هم بشود. و این ابرقهرمان را تنهاتر میکند. و وقتی داریم از ابرقهرمان حرف نمیزنیم، مثل همین سریال اتوپیا، و قهرمانها آدمهای معمولیای هستند که به ضرب قصه قهرمان شدهاند، خیلی طبیعیست که یک جاهای از داستان، خودشان هم به سمت تاریک نیرو بلغزند. و تو این را درک کنی. و این خطی که محو شده بین خیر و شر، قابل قبول باشد و پذیرفتنی.
۳
مثال بزنم. فرض کنید دارم حرفهای آقای بیگسلیپ را تضمین میکنم. در نسخهی جدید کاپیتان آمریکا، نیروی شر به تکنولوژیای دست پیدا کرده که میتواند از روی دیتاهای تولیدی آدمها، از روی ژن و گذشتهشان، پیشبینی کند که ممکن است در آینده دست به کاری خلاق قانون بزنند. از مردمآزاری بگیر تا قتل و اقدامات تروریستی. حالا قرار است در یک لحظه، حدود بیست میلیون آدمی که سیستم پیشبینی کرده قرار است در آینده خلاف کنند، همزمان کشته شوند و جهان اینطوری جای پاکی بشود. لااقل تا زمانی که سیستم مظنون جدیدی را پیدا کند. کاپیتان آمریکا با سیستم درمیافتد و تکنولوژی مربوطه را از کار میاندازد. آیا جهان امن و امان شد؟ این چه جوری نیروی خیر و شریست؟
۴
در سریال اتوپیا، قرار نیست کشتار خاصی اتفاق بیفتد. قرار است جهان طی صدسال خلوت بشود. آنقدر که نسل باقیمانده در آسایش زندگی کنند. منابع و غذا و انرژی و آب کافی در اختیار داشته باشند. محیط زیست هم وضعش بهتر بشود. به «زمین» فکر کردهاند طفلکها. که کار خیلی بدی هم نیست. ظاهرن غلط قصهشان آنجاست که خارج از اختیار آدمها دارند عقیمشان میکنند. لابد اگر خودشان با پای خودشان لولههای مربوطه را بسته بودند ایراد اخلاقی خاصی نداشت. از یک جایی به بعد هم برای توجیهترکردن مسیر قهرمانان فیلم، این ایده را اضافه کردند که خب، دانشمند نابغه ویروس را طوری طراحی کرده که یک قوم، یک نژاد خاص قادر به زادوولد باقی بمانند. و این چون ایدهای نژادپرستانه است کارشان را غیراخلاقیتر میکند و آدم راحتتر تصمیم میگیرد و قضاوت میکند.
۵
سریال اتوپیا روح خشنی دارد. لحن پرخاشگر و لبریز از خشونت تصویری. اما به پرداخت بصریاش به شدت فکر شده و قابهایی دارد بهغایت چشمنواز. رنگبندی و گرافیک خوب و قصهی پرپیچ و شوخیهای انگلیسی بانمک. قوت قصهاش در قراریست که با خودش و تماشاگر گذاشته، که قهرمان سمپاتیک نسازد. از آن مهمتر اما پیچهای خوبش است. چرخش از یک سمت نیرو به سمت دیگر. جوری آدم میکشند که بعد از مدتی کرخت میشوید. عادت میکنید و جهان سریال به نظرتان جای خیلی عجیبی نمیآید. ارجاعهایی هم که به نسلکشی و هالوکاست میدهد ارجاعهای درستیست. از موسیقی عجیب و پردلهرهاش هم غافل نشوید لطفن. خبر بد را هم بدهم و بروم: در پایان فصل دوم مدیران شبکه خیلی جدی بیخیال ساختن فصلهای بعدی شدند. خاک بر سرشان، لطفن.
|