« سر هرمس مارانا »
شوالیهی ناموجود |
2017-07-30
جهت نوشتن یه سری متن دنبال یه وبلاگنویس میگشتن که طناز باشه. یه رفیقی هرمس رو معرفی کرده بود. که به جای خود جلالخالق داره. زنگ زده بود که برام نمونهکار بفرستین خودتون. گفتم از چی آخه مومن؟! چهجور طنزی از من انتظار دارین؟! گفت یه جوری که هم طنز باشه هم جدی. گفتم ناقلا دنبال وودیآلنِ وطنی میگردیها. گفت آخ آره به خدا. گفتم خدا قوت، نیستم خب من. گفت حالا شمام بگردین بلکه یه چیزی پیدا کردین تو همون مایهها، لای پستهاتون. با خودم فکر کردم حالا چه ضرر داره، بگردم، ببینم کجاها یه چی نوشتم که نیشبازکن هم بوده حالا. گشتم. نیافتم. لااقل تو این چندسال اخیر که خبری از نیشبازکنی نبود. اومدم براش توضیح بدم که بابا من دیگه بعد گودر اون آدم سابق نشدم - سلام نوروظی، میدونم خوشت نمیاد بنویسمت نوروظی، اینجا ولی همیشه نوروظیای، روم سیا- که نشدم. بعد دیدم قبل گودر هم همچی خبری نبود اینجا خب از اون لحاظ. از لحاظای دیگه هم. «ال» رو یادتونه راستی هنوز؟
Labels: از آرشیوخوانیها |