Pages

2009-10-10

یک بار خودش تعریف کرده بود که «چشمی و صد نم» را از همه‌ی عاشقانه‌هایش بیش‌تر دوست دارد. گفته بود که «حال»ای که داشته هنگام سرودن و اجراکردنش، چه کیفیت دگرگونی داشته با همه احوالش. حالا بعد از این همه بار گوش‌سپردن به آه‌ازدلم‌آه ها و جانی‌وصدآه هایش، هنوز هم سرهرمس هر وقتی و هر جایی طاقتِ شنیدنِ این قطعه را ندارد. باید جوری جایی باشد که بتواند پخش بشود و حل بشود و تمام بشود و محو بشود با پخش‌شدن و حل‌شدن و محوشدنِ صدای آقای خواننده. راستش را بخواهید پاشنه‌ی آشیل آقای نامجو، همین قطعه‌هایی ست که برچسبِ سیاسی/اجتماعی/ضداجتماعی خورده‌اند. ندیدم تا به حال لابه‌لای حرف‌های مخالفانِ دوآتشه‌اش کسی حرفی از دل‌انگیزهایش بزند. گیر بدهد به عاشقانه‌هایی که انگار تمامِ دوست‌داشتن‌های جهان جا گرفته میانِ خراش‌های صدای نامجو. میانِ همین فالش‌خواندن‌هایی که از شدتِ عاشقیت‌شان، در هیچ دستگاه و مقامی جا نمی‌گیرند. مثلن؟ همین کلماتِ غریب و بی‌معنی‌ای که در قطعه‌ی «بی‌نظیر» بعد از آن هم‌آغوشیِ تب‌دار راه‌شان را باز کرده‌اند به زبانِ آقای خواننده. می‌خواهم بگویم آن جانِ سخنِ «از هوش می...» را اگر گرفته باشید، رازِ آن سه‌نقطه‌ای را که بعدش هیچ کلمه‌ای نمی‌خواهد، نمی‌تواند که بیاید از فرط شدت، کارتان راحت‌تر می‌شود. می‌گویم پاشنه‌ی آشیل چون تم‌های سیاسی و اجتماعی با اشاره‌های کلامی واضح و مستقیمی که در خودشان به اوضاع و احوالِ روز دارند، به هرحال تاریخِ مصرف دارند. سندهای جان‌داری هستند برای اشاره به تاریخ روز. همین جا هم یواشکی برای‌تان اعتراف کنم که در لیستِ محبوب‌ترین‌های سرهرمس خیلی هم اثری از این جور آثار نمی‌بینید. عوضش، عوضش تا دل‌تان بخواهد بگوبگو و چنانت‌دوست‌می‌دارم و زلف و گیس و ای‌ساربان و مرغ‌شیدا و نوبهاری و ترنج و ای‌یارم‌بیا و همین قطعه‌ی خارق‌العاده‌ی سیلیتوی دوست‌داشتنیِ آلبومِ آخ رفته‌اند جا کرده‌اند در روحِ سرهرمس، انگار برای همیشه.

2 comments:

  1. در همین باب : http://farnevis.blogspot.com/

    ReplyDelete
  2. آي گفتي سر هرمس . گفتي و داغ دلم تازه نمودي . بس كه رسوخ كرده در من هم همينهاي نامجو .

    ReplyDelete