Pages

2014-01-29

آدم‌ است دیگر، پیوسته نیاز دارد به مقوله‌ای به نام «زمین بازی». گیرم هرکی به نوعی. یک محوطه‌ی انسانی، متشکل از یک یا تعدادی «دیگری» که بتوانند در آن «بازی» کنند. و این «بازی» که عرض می‌کنم گاهی می‌شود وراجی، گاهی تن‌مالی، گاهی کرم‌ریختن، نصیحت‌کردن، پاچه‌گیری، حمایت‌، عشوه‌گری، خودلوس‌نمایی، آزاردادن، سپوختن، نوازش‌، الخ. عرفا گاهی به این زمین بازی «مخاطب» هم می‌گویند. خیلی هم بی‌راه نمی‌گویند. درهرحال حرفم این بود که نیاز است دیگر، باید برآورده شود. زمین بازی را هم برخلاف وطن و این‌جور چیزها، می‌شود که هم‌چون بنفشه‌ها، ببری این‌ور و آن‌ور، تعویض‌ش کنی، نو کنی‌‌اش، اشکالی هم ندارد. نمک حیات است. هیجان‌ش هم.

3 comments:

  1. کامنت بی ربط:شماهمان سر هرمس مارانایی هستید که در هزارتو هم مینوشتید؟

    ReplyDelete
  2. خانوم ثابتی11:53 AM

    بعد از اینهمه ماه و سال (کمیت نه ، کیفیت منظورمه)که گذشته ، یکهویی به یادم آمدی. سلام،آقای دیگری.

    ReplyDelete