Pages

2025-07-08

آناستازیا داشت می‌گفت سرعت گذر هفته‌های عمر چقدر عجیبه این‌جا، جوری که هفته‌ها پشت هم میاد و می‌ره، و ته‌ش هم چیزی دست آدم رو نمی‌گیره. قبل‌ترش از زندگی‌ش تو اوکراین گفته بود و این رو داشت من‌باب مقایسه می‌گفت. بعد شاهین از دوره‌ی کوتاه کاری‌ش تو پاریس تعریف کرده بود که چقدر براش عجیب بوده که ملت برای قهوه‌ی وسط کار هم از اداره می‌زنن بیرون. داشت من‌باب مقایسه با آمریکای شمالی می‌گفت که یه روزایی ناهارش رو هم پشت میز کارش می‌خوره و پای لپ‌تاپش. بعد من رفتم رو منبر که اون روزی که خانم هانا آرنت داشت از ساحت‌های وجودی آدمیزاد حرف می‌زد تو کتاب «وضع بشر»ش، از سه‌گانه‌ی زحمت/ کار/ کنش*، نمی‌دونم چقدر حواسش بوده به این وضعیت غیربشری ۲+۵ آمریکای شمالی، که ۵ روز هفته رو آن‌چنان فشرده کار کنی و ۲ روز آخر هفته رو آن‌چنان‌تر فشرده لش یا تفریح کنی، که کل زندگی‌ات بشود همان دو ساحت زحمت و کار، بعلاوه‌ی خور و خواب و شهوت، ‌در بهترین حالت. مجالی و جانی و حالی برای «کنش»ت نماند. همان «ته‌ش هم چیزی دست آدم رو نمی‌گیره»ای که آناستازیا گفته بود. 


* Labor/ Work/ Action

No comments:

Post a Comment