عکس بکگراند آدما تو جلسات ویدیویی رو نگاه میکنم و غصهم میگیره که چی به سر «فضای کار» آدما آورده کووید و به نظر میاد این وضعیت پیژامگی اونقدر جذاب بوده که خیلیها بهش دلبسته شدن و ادامهش میدن. اونهمه تجربه و موضوع در باب طراحی فضای کار آسایش و نور و قشنگی و الخ یهو پرید؟ به وضوح دارم از اونایی حرف نمیزنم که تجملش رو دارن که یه فضای کار «مناسب» برای خودشون درست کنن تو خونهشون. دارم از زیرزمینهای بینور، اتاقهای بیپنجره، گوشههای خفت آشپزخونهها و سالنها و از همهی اونایی حرف میزنم که یه عکس فیک میذارن بکگراند صورتشون که معلوم نشه تو چه جای بیریخت و ملالآوری نشستن دارن کار میکنن، خدمت میکنن به سرمایهداری، بردگیشون رو میکنن، با سرعت و شدت.
من؟ من آدم «سر کار رفتن»ام، خونه برام جای ولویی و استراحته، حرمت داره نه لذت. این چند روز که مجبورم، - مجبوووورم، میفهمی؟! - نشستم روی پای دری، پشت در آپارتمان، تنگ و ترش، عکس بکگراندم تو جلسهها یه تصویرسازی از کهکشان راهشیریه، که یعنی اووووف، چقدر من افقهام ورای همهتونه در کل.
No comments:
Post a Comment