« سر هرمس مارانا »
شوالیهی ناموجود |
2010-06-08 هانیبال الخاص - بدون عنوان ترکیب مواد روی کاغذ- 22.29 - 1386 «گیلگمش» اسطورهای است متعلق به روزگاری قریب به سههزاره قبل از میلاد آقای مسیح. قصهی پادشاهی خردمند و مقتدر که دوسوم از وجودش ایزدی بود و یکسوماش فانی. بعد از مرگِ بهترین دوستش انکیدو، آنچنان دستش را خالی دیده بود در برابر تقدیر که سفری دور و دراز را آغاز کرد در جستوجوی جاودانگی. سالها بعد، خسته و درمانده و بیجواب که برگشت، نشست به نوشتنِ شرح سفرهایش بر روی الواح گلی. حماسهی گیلگمش کموبیش آن جایی است که اسطوره در سرزمین بینالنهرین متولد میشود. حماسه است اما شرحِ سفرِ بینتیجهی آدمی است که یاس و بیهودهگی سرانجامِ بزرگترین پروژهی عمرش بود. گیلگمش از این جهت نیز مهم است که از اولین کسانی است که پی برده بودند جاودانهگی توهمی بیش نیست. ناامیدی آقای گیلگمش اما وقتی ثبت شد روی الواحِ سفالی، حیاتِ ازلیاش را هم آغاز کرد. گاهی زندگی اینجوری با آدمها شوخی میکند. آقای هانیبال الخاص، حوالی سال 1959 میلادی، از سفر طولانیاش به ینگهی دنیا که برگشت، انباناش را که پر کرد از جریانِ هنر آبسترهی آن روزها، از مدرنآرتیستهای آمریکایی تا ریورای مکزیکی و دیگران، یکی از اولین گالریهای هنر مدرن در تهران را تاسیس کرد. نامش را هم گذاشت گیلگمش. گالری گیلگمش جایی شد برای نمایش آثار آرتیستهایی که عمومن اولین نمایشگاهشان بود، آدمهایی که حالا اسمهایی آشنا هستند: پیلارام، زندهرودی، قندریز، دادخواه، بروجنی، صفرزاده و الخ. نقاشیهای آقای الخاص را چه دوست داشته باشیم چه نه، آقای الخاص پنجاه سال است که معلمِ نقاشی است، شصت سال است که نقاشی میکند، قریب به سیصد نمایشگاه خصوصی و گروهی داشته است. خیلیها از زیر شنلِ او درآمدهاند و سابقهی خیلی از نوآوریهای آدمهای امروز، به شیطنتهای او برمیگردد در سالها قبل. این که در همان دههی پنجاه در گالری شیخ نمایشگاهی برگزار کرده بود بیافتتاحیه. تعدادی بوم سپید را گذاشته بود در نمایشگاه و در طول زمان برگزاری، روی آنها نقاشی کرده بود و اختتیامه داشت، به جای افتتاحیه نمایشگاهش. یا Happening Art ای که برای درگذشت نیما یوشیج برگزار کرده بود با آن تابلوی بزرگ و صندلیهایی که ملت میآمدند روبهروی تابلو مینشستند و حرفهای آقای نیما را از ضبطصوت گوش میکردند. پنجاه سال بعد از گالریِ آقای الخاص، سههزار سال بعد از سفر طولانیِ آقای گیلگمش، اینجا برای سرهرمس این روزها حکم یک دریچهای را دارد که میشود از خلال آن چشماندازی را دید به آینده. گیرم که آرتیستهایی که کارهایشان در گیلگمش59 منتشر میشود، خیلی هم تازهکار نباشند. اما روی جای خوبی از شیبِ نمودارِ رشدشان قرار گرفتهاند. به گمانم برای آدمهایی که سرشان شلوغتر از دلشان است، دیدنِ گزیدهی اینکارها فرصت خوبی است. Labels: از پرسهها |