« سر هرمس مارانا »
صلح و آرامش از حقیقت بهتر بود



2016-11-24

شاه و خاندانش هنوز تهران بودند. ژنرال‌های آمریکایی با هلی‌کوپتر روی پشت‌بام عشرت‌آباد فرود آمده بودند. مذاکره کردیم و رای‌زنی. قرار شد بساط سلطنت جمع شود ولی بدون خون و خون‌ریزی و انقلاب. من از سال ۹۵ رفته بودم به سال ۵۷. خبر داشتم از آینده، از عواقب. رفتم پیش شاه. قانع‌ش کردم که بی‌سروصدا جمع کند و برود. که این جوری برای خودش و ملت و مملکت به‌تر است. با فرح کمک کردیم چمدان‌های‌شان را ببندند. سیگار لازم داشتم. پول نقد همراهم نبود. کارت بانک‌م چون از آینده آمده بودم کار نکرد. از فرح ۲۰۰ تومان قرض کردم. سیگار مارلبرو قیمت زمان شاه‌ش بود، مفت. ژنرال‌های آمریکایی رفتند. شاه هم رفت. رژیم عوض شد، بی‌انقلاب. آدم‌های معقولی را مسوول مملکت کردیم. بی‌کینه‌ها را. دنبال راهی می‌گشتم که برگردم به سال ۹۵ و نتیجه را ببینم. تلفنم کار نمی‌کرد. هرجا باید اتصال تکنولوژیکی با محیط برقرار می‌کردم چون از آینده آمده بودم نتیجه نمی‌گرفتم. تنها کاری که از من برمی‌آمد نصیحت بود و توصیه به صبر و امید و خویشتن‌داری و حوصله. به طرفین و مردم. حالم خوب بود. می‌دیدم که یک آینده‌ی ملایم و بی‌شدتی دارد فراهم می‌شود برای همه، برای منِ سالِ ۹۵ هم. یک آلترناتیو ساخته بودم برای تاریخ معاصر. 


آلارم گوشی‌م به یک دلیل نامعلومی کار نکرد. داشتم فکر می‌کردم چه خوب که بیدار نشدم. بعضی خواب‌ها را آدم باید تا آخرشان ببیند، سر صبر و با جزییات، رنگی.

Labels: , , ,




2016-11-22

از ختم‌ها و آدم‌ها


۱
هفتم مرحوم را در تالاری گرفته بودند. یکی آن وسط از این روضه‌های امروزی می‌خواند. شعرهای سوزناک در رثای آدم رفته، از آقای خرم و خانم هایده و الخ. یکی هم نی می‌زد. ملت هم نشسته بودند گروه‌گروه دور میزها. گپ می‌زدند و معاشرت می‌کردند. یک‌جاهایی دوز سوز را بالا می‌برد تا اشکی بگیرد از خانواده‌ی درجه‌یک مرحوم. سوز و ساز که تمام شد بلند شدیم رفتیم از سالن کناری باقالی‌پلو و ژله «کشیدیم» و خوردیم. 

۲
شبیه چنگی بود که در هوا بزنی و چیزی گیرت نیاید. سکته‌ی کوفتی آن‌جور بی‌مقدمه بیاید و آدم عزیزت را ببرد. از راه دور برسی و هی چنگ بزنی در هوا و چیزی گیرت نیاید. بگردی دور خانه دنبال یه چیزی که تو را به مردی که رفته وصل کند هنوز و چیزی گیرت نیاید. جز مشتی خاطره و یاد. می‌گفت شب اولی که پدرش مرده بود و خانواده جمع شده بودند خانه‌شان، همه چند پیک بالا رفته بودند و سیراب‌شیردان خورده بودند که مزه‌ی محبوب مرحوم بود. می‌گفت فکر کردیم بهترین کاری که می‌شود کرد به یاد آدمی که تازه رفته، آدمی که همه‌ی عمرش را گذاشته روی اینکه خوش بگذراند به بقیه و مهمان‌داری کند و پای بار وسط هال خانه‌شان پیک به پیک برای ملت عرق بریزد و شادشان کند، این است که چراغ عیش و عیاشی‌اش را یک شب دیگر هم روشن نگه داریم. 

۳
یادم نمی‌آید برای آدمی که رفته، و چندان نزدیکی‌ای هم با او نداشتم، این‌طور اشک ریخته باشم. گمانم چهلم مرحوم بود که مراسم ختم را در رستورانی گرفته بودند. کسی از دوستانش چندتا خاطره تعریف کرده بود از مرحوم. درست یادم نیست. گمانم شش‌هفت سالی گذشته. شاید هم من دوست داشتم که کسی از دوستانش چندتا خاطره تعریف کرده باشد از مرحوم و این‌جوری در خاطر ثبتش کرده باشم. چیزی از آن مطمئنم اما آن پرده‌ی پروجکشنی بود که در تالار بود و عکس‌های مرحوم را روی آن نمایش می‌دادند و کسی ساز می‌زد.

۴
نشسته بودیم در مسجد. یک‌جور غلطی بود معماری سقف مسجد که صدای یک تکه‌ از پچ‌پچ جماعت بدجوری انعکاس پیدا می‌کرد و پخش می‌شد در کل شبستان. کنجکاو بودم برای مراسم ختم آدمی که هیچ‌کجای خودش و زندگی‌اش را نمی‌شد با هیچ ضرب و زوری وصل کرد به خاندان اهل بیت عصمت و طهارت، و لابد ناچار بودند که به هرحال یک «مسجد»ی بگیرند، موضوع صحبت صاحب‌منبر چی ممکن است باشد. شکل کلاسیک قضیه این است که با روضه‌ی کربلا و زینب و باقی خاندان اشک صاحب‌عزا را دربیاوری. یک‌مقدار مدرن‌ترش می‌شود اینکه جای قصه‌ی امام‌حسین سراغ فضیلت‌های امام‌علی بروی. همین راه را هم رفت بنده‌خدا. به گمانم به هرحال وقتی ختم را آدم در مسجد می‌گیرد، نشود از دایره‌ی اسطوره‌های دینی خارج شد و جور دیگری گریه گرفت و نصیحت کرد ملت را. 

۵
یک تریبونی بود و آدم‌های نزدیک به مرحوم، بستگان و دوستان مرحوم آرام می‌رفتند پشتش و از مرحوم می‌گفتند. حرفی و خاطره‌ای. جای باقالی‌پلو و زرشک‌پلو و کوبیده و ژله‌ هم بساط عصرانه بود با چایی و قهوه و حلوا و شیرینی و میوه. یادم هست که این بار هم اشکم جاری شده بود. اینکه یک موسیقی‌ ملایم و بی‌کلامی هم آن پس پشت داشت زمینه‌طور برای خودش پخش می‌شد یا نه را درست یادم نیست. کاش این‌طور بوده باشد.

۶
داشتم فکر می‌کردم ختم‌ها هم شخصی شده. عروسی‌ها را راحت‌تر می‌شود سنت‌شکنی کرد. ختم اما متعلق به یک حوزه‌ی جدی‌ای از زندگانی آدم‌هاست. شکستن تابوهای شکلی آن کار سخت‌تری‌ست. چه بسا یک نافرمانی‌مدنی‌ای برای خودش باشد وقتی در دل نظامی داری زندگی می‌کنی که ارتزاقش اصلن از مناسک ختم است. یک زمان طولانی‌ای می‌شد با روضه‌ی کربلا اشک ملت را درآورد. بعدها هم تا یک جایی سوز شعر و نای نی جواب می‌داد. و این هردو خالی بود از شخصیت مرحوم. از فردیت‌ش. هر دو یک ابزارهایی بودند از یک مناسک جمعی. همان روضه و همان شعر و همان سوز نی را چندبار که می‌شنیدی برایت عادی می‌شد و بی‌اثر. فردیت آدم مرده اما تکراری نیست. عکس‌ها و فیلم‌ها و خاطره‌های شخصی‌اش هم. تا ابد می‌شود ختم‌هایی داشت جگرسوز و یکه. داشتم فکر می‌کردم ختم‌گرفتن برای ماها،‌ ختم اشک‌آورگرفتن، چقدر کار راحت‌تری شده. با این انبوهی از عکس و فیلم و خاطره که داریم هر روز انتشار می‌دهیم در مدیاهای دیجیتال و شبکه‌های اجتماعی جورواجور. یک سلامی هم بکنیم به فیلم the final cut، و منتظر باشیم که زرنگ‌ترین‌ها، بیزنسِ ساختِن کلیپ از مرحوم جهت پخش در مراسم ختم را هم استارت بزنند، لابد همان‌ها که کارشان ساختن کلیپ‌های عروسی‌ست، مثلن.  

Labels:



Archive:
11.2002  03.2004  04.2004  05.2004  06.2004  07.2004  08.2004  09.2004  10.2004  11.2004  12.2004  01.2005  02.2005  04.2005  05.2005  06.2005  07.2005  08.2005  09.2005  10.2005  11.2005  12.2005  01.2006  02.2006  03.2006  04.2006  05.2006  06.2006  07.2006  08.2006  09.2006  10.2006  11.2006  12.2006  01.2007  02.2007  03.2007  04.2007  05.2007  06.2007  07.2007  08.2007  09.2007  10.2007  11.2007  12.2007  01.2008  02.2008  03.2008  04.2008  05.2008  06.2008  07.2008  08.2008  09.2008  10.2008  11.2008  12.2008  01.2009  02.2009  03.2009  04.2009  05.2009  06.2009  07.2009  08.2009  09.2009  10.2009  11.2009  12.2009  01.2010  02.2010  03.2010  04.2010  05.2010  06.2010  07.2010  08.2010  09.2010  10.2010  11.2010  12.2010  01.2011  02.2011  03.2011  04.2011  05.2011  06.2011  07.2011  08.2011  09.2011  10.2011  11.2011  12.2011  01.2012  02.2012  03.2012  04.2012  05.2012  06.2012  07.2012  08.2012  09.2012  10.2012  11.2012  12.2012  01.2013  02.2013  03.2013  04.2013  05.2013  06.2013  07.2013  08.2013  09.2013  10.2013  11.2013  12.2013  01.2014  02.2014  03.2014  04.2014  05.2014  06.2014  07.2014  08.2014  09.2014  10.2014  11.2014  12.2014  01.2015  02.2015  03.2015  04.2015  05.2015  06.2015  08.2015  09.2015  10.2015  11.2015  12.2015  01.2016  02.2016  03.2016  04.2016  05.2016  07.2016  08.2016  09.2016  11.2016  03.2017  04.2017  05.2017  07.2017  08.2017  11.2017  12.2017  01.2018  02.2018  06.2018  11.2018  01.2019  02.2019  03.2019  09.2019  10.2019  03.2021  11.2022  01.2024