« سر هرمس مارانا »
شوالیه‌ی ناموجود



2019-09-26


«خوب شد که نتونستم بکشم‌ت. کشتن‌ت بزرگ‌ترین لطفی بود که می‌شد به‌ت کرد.»

اینو یکی به یکی دیگه می‌گه، اواسط فصل پنجم «پیکی بلایندرز» و خیر سرم دارم این‌جوری لو نمی‌دم قضیه رو. 

اینو زن آرتور به آرتور می‌گه. بی‌خیال، اون‌قدرام مهم نیست تو بافت قصه که لورفتن‌ش اذیت کنه کسی رو. اینو زن آرتور به آرتور می‌گه ولی من خیال می‌کنم اینو هر آدمی که تو کل سریال یه جایی یه وقتی قصد جون «تامی» رو کرده و طبعن موفق نشده، باید به تامی بگه. 

این حال تامی، این حالت‌ِِ مرگ‌خواهی‌ش، این سویه‌ی شخصیت‌ش که یه وقتایی می‌زنه بیرون، وقتایی که داره با خودش می‌جنگه تا شلیک نکنه تو سر خودش، تا با مشت نکوبه روی مین ضدنفر، تا نره صاف تو شکم مرگ، تا خودش رو اون‌همه «وارسته» نبره بذاره جلوی هفت‌تیر دشمن‌ش،‌ جذاب‌ترین چیزیه که نویسنده‌های پیکی بلایندرز نوشتن. جوری که آدم خیال می‌کنه تمام جنگ و جدال و قدرت‌طلبی‌ش، همه‌ی کارایی که می‌کنه، برای فرارکردن از این وسوسه‌ی لامصبه، از این که بزنه زندگی‌ش رو تو یه لحظه تموم کنه و خلاص شه. آروم شه. 

Labels: ,




2019-09-19










fleabag، سریالی که سرکار خانم فیبی والر-بریج از روی اجرای استند-آپی که خودش سال ۲۰۱۳ داشته من رو یاد وبلاگ و وبلاگ‌نویسی انداخت. طبعن به خاطر «فاصله‌گذاری‌»هایی که تو سریال داره. اون‌جاها که درست وسط حس و ماجرا، برمی‌گرده رو به دوربین یه متلکی، یه توضیحی یا یه تکمله‌ای داخل پرانتز که حس واقعی خودشو توضیح می‌ده در اون حال. این که داخل جهان سریال، داری روایت شخصی خودت رو از زندگی رقت‌بارت می‌دی، و جوری می‌دی که ملت عوض های‌های‌گریه‌کردن‌ به حال‌ت، نیش‌شون باز می‌شه. این که همه‌ی اینا رو داری می‌گی که یه مخاطبی رو «سرگرم» کنی. این تاکیدی که روی «حضور» مخاطب داری و بدون اون دیگه چیزی برای روایت کردن وجود نداره. دلیلی وجود نداره برای نوشتن. و بعدتر، این که با این فاصله‌هایی که می‌ذاری، مخاطب رو از مرکز عاطفی فاجعه دور و امن نگه می‌داری. می‌ذاری که توش غرق نشه و از دور ببینه. حالا نه که این جور پرداختن به خرده‌فجایع شخصی مختص وبلاگ باشه ها، نه. آدمایی رو می‌شناسم که بلدن این‌جوری زندگی‌شون رو روایت کنن. جای خریدن اشک و آه و هم‌دردی، جای ناله و چس‌ناله‌ی صرف، یه جوری برات تعریف کنن که آلوده‌ی روضه نشی. آگاه بشی و آلوده نشی. گاهی فکر می‌کنم اینا تو لحظه‌های خلوت خودشون هم خیلی بلد نیستن روضه‌ بخونن برای خودشون. زاری کنن و ناله. شایدم این‌جور پرداختن‌ها، این‌جوری نشستن جلوی «مخاطب» و تعریف کردن ورسیون‌های بامزه از خرده‌مصیبت‌های شخصی زندگانی، به آدم به‌تدریج یاد بده که خودت هم کمی-ازبیرون بتونی ببینی قضیه رو. 





 حرف وبلاگ شد، یادم افتاد که الان چندساله که «روز جهانی وبلاگ‌» که می‌شه یه سری دعوت می‌کنن به بازگشت دوباره به وبلاگ‌نویسی. من که والله هنوز سر حرفم هستم که این «رسانه» دیگه مرده‌ست. خوشحال نیستم که مرده ولی مرده دیگه. می‌شه لابد که مومیایی‌ش کرد، به طور مثال. اما این که منِ غیرنوعی چرا ترجیح می‌دم توییت کنم جای نوشتن بسیطِ ماجرا در این‌جا، یکی‌ش همونه که از نوشتن این‌جا دیگه بازخوردی نمی‌گیرم. می‌دونم و شک ندارم که هنوز هستن آدمایی که می‌خونن این‌جا رو. ولی برای من عین اینه که تو هوا حرف بزنم. عین اینه که تو یه زمین خالی توپ بزنم. بدون هیچ واکنشی از تماشاچیا. هوکردن یا تشویق. نه که ناشی از رفتن آدما باشه، نه. مساله اینه که زمین بازی عوض شده. یه جای دیگه داره این «بازی» اتفاق می‌افته. نقض غرض شد در کل البته. ببخشید.


Labels: ,




2019-09-17


خیلی هم واضح و مبرهن نیست برام که چرا دارم هی روزبه‌روز بیش‌تر با آدم‌بده‌ها و ضدقهرمان‌های فیلم‌ها «سمپات» می‌شم. نه که همه‌ی فیلم‌ها. مثلن ژانر سوپرهیروها. یا فیلم‌هایی که یه نیروی شر عظیم داره کره‌ی زمین رو تهدید می‌کنه، آدما رو تهدید می‌کنه. نمی‌فهمم مشکل از من و مهشیده یا از این که موج جدید این فیلم‌ها رفتن سراغ نویسنده‌های بدبین و گوشت‌تلخی که خودشون هم خیلی به انگیزه‌های «قهرمان» باور ندارن و بیش‌تر تو تیم ضدقهرمان فیلم‌ن. جوری که سمت تاریک ماجرا قابل‌باورتره، منطقی‌تره حتا. مصداق بیارم براتون. ضدقهرمان یکی‌دو فیلم اخیر سری «اونجرز» یه شخصیتیه به نام «تانوس» که قصد داره سنگ‌های اساطیری‌ای رو پیدا کنه که با قدرت‌شون طی یه بشکن ناقابل می‌تونه نیمی از جانداران عالم رو پودر کنه. چرا؟ چون معتقده که منابع حیاتی عالم برای این همه جمعیت کمه و باید به صورت رندم نیمی از جمعیت حذف بشه تا بقیه در رفاه زندگی کنن. دقت کردین؟ نمیاد بر اساس خون و مذهب و نژاد و سلامت و هوش و قومیت و کشور انتخاب کنه، رندم، تصادفی، شانس و اقبال. بعد از اون ور «قهرمان‌»های ما می‌گن که نخیر، همین‌جوری شلوغ و کم‌منبع خوبه دیگه، همه رو زنده نگه داریم، بدون این که راه‌حل بدیم برای افزایش منابع، یا بهبود الگوی مصرف. خب به وضوح معلومه که نویسنده‌ها خودشون تو کدوم تیم بودن. 

 ته ته‌ش رو که بری می‌بینی این همون راه‌بردیه که می‌گه دفع افسد به فاسد. می‌گه تامین خیر و صلاح عمومی در دورنما، به قیمت قربانی‌کردن. راه‌کار غیراخلاقیه، جنایت‌کارانه‌ست ولی هدف قشنگه. 



یه نسخه‌ی دوبله‌ی خوبی داره همین فیلم آخر اونجرز: «بازی آخر» که آقای منوچهر اسماعیلی جای جناب تانوس حرف می‌زنن. اولین باری که دوبله‌شده‌ی تانوس رو شنیدم جا خوردم که چرا هم‌چین صدای گرم و مهربون و سمپاتی رو گذاشتن برای این ابرشر اساطیری. بعد که یه کم بررسی و مداقه و غور کردم دیدم ازقضا چه انتخاب درستی کردن. دست این دوبلورجماعت هم تو دست همون نویسنده‌های بلاست، لابد.

 مرگ بر هیتلر و هیتلریان البته، به هرحال.

Labels: ,



Archive:
11.2002  03.2004  04.2004  05.2004  06.2004  07.2004  08.2004  09.2004  10.2004  11.2004  12.2004  01.2005  02.2005  04.2005  05.2005  06.2005  07.2005  08.2005  09.2005  10.2005  11.2005  12.2005  01.2006  02.2006  03.2006  04.2006  05.2006  06.2006  07.2006  08.2006  09.2006  10.2006  11.2006  12.2006  01.2007  02.2007  03.2007  04.2007  05.2007  06.2007  07.2007  08.2007  09.2007  10.2007  11.2007  12.2007  01.2008  02.2008  03.2008  04.2008  05.2008  06.2008  07.2008  08.2008  09.2008  10.2008  11.2008  12.2008  01.2009  02.2009  03.2009  04.2009  05.2009  06.2009  07.2009  08.2009  09.2009  10.2009  11.2009  12.2009  01.2010  02.2010  03.2010  04.2010  05.2010  06.2010  07.2010  08.2010  09.2010  10.2010  11.2010  12.2010  01.2011  02.2011  03.2011  04.2011  05.2011  06.2011  07.2011  08.2011  09.2011  10.2011  11.2011  12.2011  01.2012  02.2012  03.2012  04.2012  05.2012  06.2012  07.2012  08.2012  09.2012  10.2012  11.2012  12.2012  01.2013  02.2013  03.2013  04.2013  05.2013  06.2013  07.2013  08.2013  09.2013  10.2013  11.2013  12.2013  01.2014  02.2014  03.2014  04.2014  05.2014  06.2014  07.2014  08.2014  09.2014  10.2014  11.2014  12.2014  01.2015  02.2015  03.2015  04.2015  05.2015  06.2015  08.2015  09.2015  10.2015  11.2015  12.2015  01.2016  02.2016  03.2016  04.2016  05.2016  07.2016  08.2016  09.2016  11.2016  03.2017  04.2017  05.2017  07.2017  08.2017  11.2017  12.2017  01.2018  02.2018  06.2018  11.2018  01.2019  02.2019  03.2019  09.2019  10.2019  03.2021  11.2022  12.2023  01.2024  02.2024  03.2024