« سر هرمس مارانا »
شوالیه‌ی ناموجود



2006-10-02

1
عمومن کتاب‌ها خودشان آدم را خبر می‌کنند. بی‌آن‌که انتخابی در کار باشد. سر هرمس مارانای بزرگ بعد از قرن‌ها زیستن این را می‌گوید.
داریم همین‌طور کتره‌ای برای خودمان قدم می‌زنیم و خیال می‌بافیم. دست‌مان می‌رود روی کتابی از آقای براهنی عزیز: گزارش به نسل بی‌سن فردا. بازش می‌کنیم. نگاه‌مان روی‌ جملات می‌چرخد: چرا می‌میریم پیش از... .

2
آقای شادمهر راستین یک جمله‌ی درخشانی دارند در باب چیزهایی که از ما دزدیده می‌شود. این را باید همان وقت خطاب به مکین و شوهرش می‌گفتیم: چیزها دزدیده نمی‌شوند، فقط از پیش ما به پیش کسان دیگر سفر می‌کنند!

3
جناب کلاغ سیاه در شماره‌ی هشت ماه‌نامه‌ی اینترنتی هزارتو، مجموعه‌ی درخشان و بی‌نظیری از پوسترهای جنگ گردآوری کرده‌اند. توصیه می‌کنیم‌اش!

4
آقای کالوینوی دوست‌داشتنی‌مان، جایی در باب ادبیات می‌گویند:
اما موضوع ادبیا همیشه همان است: بحث درباره‌ی واقعیت دنیا است، درباره‌ی قاعده‌ی پنهانی، درباره‌ی طرح و آهنگ حیات، مبحثی که هرگز پایانی ندارد و با گذشت هر سال، نیاز به ارایه‌ی مجدد آن حس می‌شود، چرا که برای ما نوع برقراری ارتباط با واقعیت پیوسته تغییر می‌کند.
یُخده جلوتر می‌فرمایند:
تنها از چیزی که بدون درنظرگرفتن مقاصد ادبی تجربه‌اش کرده‌ای، می‌توانی شعر بسازی، تنها در آن‌جا که ریشه‌های واقعی داری، می‌توانی برگ و میوه بدهی.

5
پیرمرد گفت: «ای بابا». فقط همین «ای بابا» را گفت و بس. حالا، مرد سعی می‌کرد لحن ادای آن «ای بابا» را در ذهن‌اش مرور کند. جمله‌ی پیرمرد می‌توانست این‌طور تمام شود: «ای بابا، این چه حرفیه.» یا این که: «ای بابا، از کجا می‌دونین.» یا: «ای بابا، این که کاری نداره.» اما او، بی‌آن‌که قصد خاصی داشته باشد، تنها به گفتن «ای بابا» اکتفا کرده بود، جمله‌اش هم مثل نگاه‌اش بی‌حالت بود، مثل خاک آن کوه‌هایی که علف‌زاری تُنُک و خشک چون ریش بداصلاح‌شده‌ی مردان را می‌رویاند.

ایتالو کالوینو
کلاغ آخر از همه می‌رسد
اعظم رسولی
کتاب خورشید-1385

6
گاهی فکر می‌کنیم در حق کتاب وجدان زنو، این شاه‌کار ادبیات جدید اروپا، ظلم کرده‌ایم و کم در این بارگاه از آن حرف زده‌ایم و ستایش‌اش کرده‌ایم. تکرار کنیم: مطلب اصلی در وجدان زنو این است که انسان یارای تغییر سرنوشت خود را ندارد.
داریم فکر می‌کنیم این آقای ایتالو اسووو درست جایی ایستاده است که باید عوام‌فریبی مثل پائولو کوئیلو را دفن کرد. اگر شما هم از آن دسته آدم‌های فانی‌ای هستید که کل کتاب‌ها و لاطائلات آقای کوئیلو را – علی‌الخصوص، کیمیاگر- ساده‌لوحانه می‌دانید، در خواندن وجدان زنو درنگ نکنید!

7
خواننده خودش باید درک کند که واقعن جور دیگری نمی‌شد؛ او نمی‌توانست اسم دیگری داشته باشد.

نیکلای گوگول
شنل

8
سر هرمس مارانای بزرگ یک کِرمی دارد که هربار که سری به شهر کتاب کارنامه (نیاوران) می‌زند، حتمن باید یک نسخه شهرهای نامریی ابتیاع نماید. گاس که بعدن به کسی هدیه‌اش داد یا نداد!

9
سوال تستی
جمله‌ی زیر را که از آقای احمدی‌نژاد است، کامل کنید.
«اگر به نیروگاه بوشهر حمله کنند...»
اسراییل را با خاک یک‌سان خواهیم کرد.
بر علیه تمام دنیا خواهیم شورید.
قدرت نهایی اسلام را به ابرقدرت‌های جهانی نشان خواهیم داد.
یکی بزرگ‌ترش را می‌سازیم!

می‌بینید این طفلک هم با همه‌ی نبوغ‌اش کم‌کم دارد اوضاع دست‌اش می‌آید!
(افتاد؟! گزینه‌ی 4 درست است!)

10
ما تا مدت‌ها این آلبوم بهشتی Secret Garden را، علی‌الخصوص تِرَک Adagio، گوش می‌کردیم و هی یاد المپ خودمان می‌افتادیم و هی روح‌مان به غلیان درمی‌آمد و هی حمدوسوره نثار روح اموات آقای پرایزنر می‌کردیم تا این که دیروز نسخه‌ی وطنی آن را دیدیم.البته باغ اسرار ترجمه شده بود اما نام یک بنده‌خدای دیگری به عنوان کامپوزر آمده بود و بَندی و داستانی. مانده‌ایم این دروغ می‌گوید یا ما برویم فکری به حال آن همه حمدوسوره‌ای بکنیم که برای ارواح نامربوط فرستاده‌ایم!

11
وقتی آن قدم‌زدن کهن‌مان را در خیابان ناتزیوناله به یادش می‌آورم، می‌گوید یادش است. اما می‌دانم که دروغ می‌گوید و هیچ‌چیز یادش نیست. و من گاهی می‌پرسم، آیا آن دو نفر، ما بودیم؛ بیست سال پیش در خیابان ناتزیوناله؛ دو شخص مهربان و فروتن که در آفتاب رو به غروب، صحبت می‌کردند. که شاید از همه‌چیز حرف زدند و از هیچ‌چیز. دو مصاحب دل‌پذیر. دو جوان روشن‌فکر در حال قدم‌زدن. بسیار جوان؛ بسیار مؤدب؛ بسیار حواس‌پرت. هر یک بسیار آماده‌ی قضاوتی مناسب برای دیگری؛ از سر حواس‌پرتی. و هر یک بسیار آماده‌ی جداشدن از دیگری؛ در آن غروب، در آن گوشه‌ی خیابان.

ناتالیا گینزبورگ
فضیلت‌های ناچیز
محسن ابراهیم
انتشارات فکر روز- 1376

12
خوش‌بین، امیدوار... بدبخت، ناامید... چه فرق می‌کنه برار. از ما گذشته دیگه.

علی عابدینی!

13
این دفعه را سلکشن زدیم، حال‌اش را ببرید!



Archive:
11.2002  03.2004  04.2004  05.2004  06.2004  07.2004  08.2004  09.2004  10.2004  11.2004  12.2004  01.2005  02.2005  04.2005  05.2005  06.2005  07.2005  08.2005  09.2005  10.2005  11.2005  12.2005  01.2006  02.2006  03.2006  04.2006  05.2006  06.2006  07.2006  08.2006  09.2006  10.2006  11.2006  12.2006  01.2007  02.2007  03.2007  04.2007  05.2007  06.2007  07.2007  08.2007  09.2007  10.2007  11.2007  12.2007  01.2008  02.2008  03.2008  04.2008  05.2008  06.2008  07.2008  08.2008  09.2008  10.2008  11.2008  12.2008  01.2009  02.2009  03.2009  04.2009  05.2009  06.2009  07.2009  08.2009  09.2009  10.2009  11.2009  12.2009  01.2010  02.2010  03.2010  04.2010  05.2010  06.2010  07.2010  08.2010  09.2010  10.2010  11.2010  12.2010  01.2011  02.2011  03.2011  04.2011  05.2011  06.2011  07.2011  08.2011  09.2011  10.2011  11.2011  12.2011  01.2012  02.2012  03.2012  04.2012  05.2012  06.2012  07.2012  08.2012  09.2012  10.2012  11.2012  12.2012  01.2013  02.2013  03.2013  04.2013  05.2013  06.2013  07.2013  08.2013  09.2013  10.2013  11.2013  12.2013  01.2014  02.2014  03.2014  04.2014  05.2014  06.2014  07.2014  08.2014  09.2014  10.2014  11.2014  12.2014  01.2015  02.2015  03.2015  04.2015  05.2015  06.2015  08.2015  09.2015  10.2015  11.2015  12.2015  01.2016  02.2016  03.2016  04.2016  05.2016  07.2016  08.2016  09.2016  11.2016  03.2017  04.2017  05.2017  07.2017  08.2017  11.2017  12.2017  01.2018  02.2018  06.2018  11.2018  01.2019  02.2019  03.2019  09.2019  10.2019  03.2021  11.2022  12.2023  01.2024  02.2024  03.2024