« سر هرمس مارانا »
صلح و آرامش از حقیقت بهتر بود



2013-11-16


۱
مکین

۲
این پست غیر از مکین با چیز دیگری نمی‌توانست که آغاز بشود. این پست اصولن برای آغازشدن دوازده روز معطل ماند. این پست نمی‌دانست چه‌طور نوشته بشود. من، سرهرمس، بلد نبودم از کجا، چه‌طور بنویسم از مکین. از حالی که دچارش شده. از حالی که دچارش شدیم. 

۳
همین لحظه، بیمارستان ناجا، سر ظفر، منتظرند تنفس‌ش ارادی‌تر شود. بشود که سی‌تی‌اسکن‌ش بکنند. مهره‌های گردن و نخاع و الباقی را هم چک کنند. فرایند به‌هوش‌آمدن‌ش، از کمادرآمدن‌ش، نسبتن خوب است. امیدوارکننده است. وضعیت جوری‌ست که کسی از استخوان‌های خردشده‌اش نمی‌پرسد. خوشحالیم که شکستگی‌های دنده‌ها و لگن و ترقوه‌های‌ش جابه‌جایی زیادی نداشته، می‌شود که به مرور زمان و بی‌جراحی جوش بخورد. درد؟ تا دل‌تان بخواهد. 

۴
دوازده روز پیش، حوالی هفت و خورده‌ای غروب، مکینِ وبلاگستان، سحرِ قشنگِ ما، یوگاکرده و خندان، داشته عرض خط ویژه‌ی بی‌آرتی را رد می‌کرده، پیاده. از روی خط عابر. از روی خط عابر. از روی خط عابر. ایستگاه امانیه‌ی خیابان ولی‌عصر. همان ایستگاه که بچه‌های باشگاه خبرنگاران جوان کشتارگاه خطابش می‌کنند. راننده‌ی بی‌آر‌تی اقرار خودش پنجاه کیلومتربرساعت بوده. حداکثر سرعت مجاز؟ ۴۰ کیلومتر. مهم است؟ خیر. راننده اساسن ترمز نکرده. سرعتش بیست هم بود همین‌قدر محکم می‌کوبید به مکین. کروکی کلانتری می‌گوید مکین هفت متر پرتاب شده. هفت متر. هفت متر. 

۵
پزشک اورژانس بیمارستان ناجا می‌گوید به طور میانگین ماه‌ای دونفر تصادف با بی‌آرتی داریم. این «میانگین» کلمه‌ی نامردی‌ست. وقتی راجع به جان آدم‌هاست کلمه‌ی نامردی‌ست. از دوازده روز پیش، هرجا حرف بی‌آرتی می‌شود، آدم‌ها همه خاطره دارند. حرف دارند. هرکدام خودشان یا کسی از کسان‌شان را می‌شناسند که در معرض تصادف با بی‌آرتی بوده‌اند، یا تصادف کرده‌اند. تصادف هم کلمه‌ی درستش نیست. بی‌آرتی تصادف نمی‌کند. می‌کوبد. به جان آدم‌ها می‌کوبد. 

۶
می‌گویند بیمه‌ی اتوبوس‌ها، نقص قوانین و حاشیه‌ی امن کوفتی راننده‌های خط‌های ویژه، از آن‌ها هیولاهایی ساخته که جان آدم‌ها برای‌شان کم‌تر از چندتا بلیت اضافه ارزش دارد. می‌گویند واکنش‌شان به حوادث مشابه، کمی ابروبالاانداختن‌ است. می‌گویند ترجیح‌شان این است که طرف درجا کشته شود، بیمه‌ دیه‌اش را بدهد، راحت شوند و برگردند سر کارشان. 

۷
اتوبوس‌های خط ویژه، خط ویژه را ملک مطلق‌شان می‌دانند. از هم سبقت می‌گیرند، برای چهارتا مسافر ایستگاه بعدی. برای قاپیدن مسافر بیش‌تر. قرار است جی‌پی‌اس اتوبوس‌ها از پنجاه که سرعت‌شان بیش‌تر شد یک جایی به یک جاعتی آلارم لازمه را بدهد. شما باور می‌کنید؟ نمی‌کنید. چون حتمن مثل سرهرمس خیلی شب‌ها دیده‌اید که با چه سرعتی ولی‌عصر را بالا و پایین می‌روند. 

۸
هر روز، بین ساعت سه و نیم تا چهار، می‌شود رفت پشت شیشه‌ی آی‌سی‌یو، گوشی را برداشت، با سحر حرف زد. می‌گفتند می‌شنود. می‌گفتند حضور آدم‌ها را حس می‌کند. سه‌چهار روز است که واکنش‌ش را می‌بینیم. که دل‌مان روشن شده. می‌گویند اصل ماجرا بعد این است. اصل ماجرا وقتی است که هشیاری‌ش به سطح عادی برسد. اصل ماجرا آن حجم درد و تنهایی‌ست که باید، باید، باید با حضور مکررمان کمی، کمی تسهیل‌ش کنیم. 

۹
چه کنیم؟ چه می‌توانیم بکنیم؟ برای سحر؟ امید داشته باشیم. هر وقت توانستیم از تنهایی درش بیاوریم. کلن؟ کلن خیلی کارها می‌شود کرد. می‌شود پی‌گیر مطالعات طراحی شهری و شهرسازی شد. می‌شود اصل نیاز به بی‌آرتی را زیر سوال برد. می‌شود روشنایی و طراحی ایستگاه‌ها و وضعیت روانی راننده‌ها و الخ را پی گرفت. می‌شود بابت استاندارد نبودن بی‌آرتی ولی‌عصر یقه‌ی قالیباف را گرفت. می‌شود زد توی گوش راهنمایی و رانندگی که چرا کنترل بلد نیست بکند خط ویژه‌ای را که این همه (آمار بدهم، ماه‌ای سه‌چهار مورد در سطح شهر) کشته و مجروح دارد می‌دهد. می‌شود پست ۳۵درجه را چندبار خواند. می‌شود مثل آن گزارش ویدیویی، یقه‌ی اورژانس تهران را گرفت که ۳۷ دقیقه تاخیر آخر؟! آن‌هم وقتی درست در همان خطه، سه بیمارستان درست‌ودرمان هست. می‌شود یاد بگیریم خط عابر پیاده یعنی خط عابر پیاده. یعنی حفظ سرعت حداکثری، زدن به آدم‌هایی که از روی خط عابر دارند رد می‌شود امتیاز ندارد. والله ندارد. 

۱۰
چه‌کار داریم می‌کنیم؟ داریم صدای‌مان را به گوش همه می‌رسانیم. داریم از هر تریبونی که داریم فریاد می‌زنیم که آقا این خط‌های ویژه‌تان برای شهروندان ناامن است. داریم در اولین قدم سعی می‌کنیم آدم‌های بیش‌تری را آگاه کنیم. داریم فشار از پایین می‌آوریم. داریم سعی می‌کنیم اتوبوس‌های بی‌آرتی آرام‌تر برانند. شعور خط عابر پیدا کنند. به مکین‌های بعدی که رسیدند، لااقل ترمز کنند. داریم سعی می‌کنیم یاد قانون‌گذار بیندازیم که این اصلن طبیعی نیست که راننده‌ای که زد و یک آدم را له کرد، خیال‌ش راحت باشد که بیمه هست و می‌دهد. یادشان بیندازیم ارتزاق راننده‌ها از مسافرها نباشد که این‌طور له‌له بزنند برای چهارتا مسافر بیش‌تر. داریم سعی می‌کنیم قوانین را برای راننده‌های مسیرهای پرخطر سخت‌تر کنیم. داریم مسولان شهر را وادار می‌کنیم مسوولیت تصمیم‌ها و پروژه‌های پرآوازه‌شان را بپذیرند. امن‌ش کنند. شما هم بکنید. هرجا دست‌تان می‌رسد. 



Archive:
11.2002  03.2004  04.2004  05.2004  06.2004  07.2004  08.2004  09.2004  10.2004  11.2004  12.2004  01.2005  02.2005  04.2005  05.2005  06.2005  07.2005  08.2005  09.2005  10.2005  11.2005  12.2005  01.2006  02.2006  03.2006  04.2006  05.2006  06.2006  07.2006  08.2006  09.2006  10.2006  11.2006  12.2006  01.2007  02.2007  03.2007  04.2007  05.2007  06.2007  07.2007  08.2007  09.2007  10.2007  11.2007  12.2007  01.2008  02.2008  03.2008  04.2008  05.2008  06.2008  07.2008  08.2008  09.2008  10.2008  11.2008  12.2008  01.2009  02.2009  03.2009  04.2009  05.2009  06.2009  07.2009  08.2009  09.2009  10.2009  11.2009  12.2009  01.2010  02.2010  03.2010  04.2010  05.2010  06.2010  07.2010  08.2010  09.2010  10.2010  11.2010  12.2010  01.2011  02.2011  03.2011  04.2011  05.2011  06.2011  07.2011  08.2011  09.2011  10.2011  11.2011  12.2011  01.2012  02.2012  03.2012  04.2012  05.2012  06.2012  07.2012  08.2012  09.2012  10.2012  11.2012  12.2012  01.2013  02.2013  03.2013  04.2013  05.2013  06.2013  07.2013  08.2013  09.2013  10.2013  11.2013  12.2013  01.2014  02.2014  03.2014  04.2014  05.2014  06.2014  07.2014  08.2014  09.2014  10.2014  11.2014  12.2014  01.2015  02.2015  03.2015  04.2015  05.2015  06.2015  08.2015  09.2015  10.2015  11.2015  12.2015  01.2016  02.2016  03.2016  04.2016  05.2016  07.2016  08.2016  09.2016  11.2016  03.2017  04.2017  05.2017  07.2017  08.2017  11.2017  12.2017  01.2018  02.2018  06.2018  11.2018  01.2019  02.2019  03.2019  09.2019  10.2019  03.2021  11.2022  01.2024