دو نات دیسترب 🌙
یه مطلب زردی رو داشتم میخوندم در باب این که دیرجواببدهپرسنها رو با جاج نکنین که کمتوجهان و کملطف. که دلایل بسیارن برای دیر جواب دادن پیغامها، از گرفتاریهای روزمره بگیر تا عادت دستبهگوشینبودن، تا نیاز به تمرکز و دقت برای جواب دادن، یا حتا استرسزا بودن نوتیفها براشون.
داشتم فکر میکردم من به نسبت آدم زودجواببدهایام گمونم. و لزومن دلیلش توجه و لطف و مردمداری هم نیست. یه جاهایی هست، دقیقن از اولویتهام میاد، که یه پیغامایی از هر چیز دیگهای در روزمرهها برام مهمتره دیدن و جواب دادن بهشون. اما در کل این نیست. گرفتاریم اینه که نوتیفها بسیارند اسماعیل! و قضیه برام اینجوریه که اگه همون موقع نبینم و جواب ندم، ممکنه هیچ موقع دیگه نرم سراغش. ببینم و جواب ندم که دیگه بلاشک. یه اضطرابی هم میگیرم اون وسطا که یه پیغامی یه جایی از یکی بوده و من نکنه که یادم بره به کل جوابش رو بدم. و از اون آدمی که باید بشم و برم عذرخواهی صوری کنم که ببخش یادم رفت و دیر شد و الخ، خوشم نمیاد. یا اون آدمی که به روی خودش نمیاره جواب ندادن و دیر جواب دادنش رو.
اساسن اما این که چرا جواب ندادن یا دیر جواب دادن مسالهت باشه ولی موضوعی نیست که در این مقال و مجال بشه بازش کرد و رسیدگی کرد بهش. تراپی میطلبه. یا این که اساسن «دیر» یعنی چند دقیقه، ساعت، روز، هفته. قانونش چیه، حکمش چیه، حد یقفش کجاست. کار زیاد داریم عزیزانم.
Post a Comment