« سر هرمس مارانا »
صلح و آرامش از حقیقت بهتر بود |
2006-09-02 1 وبلاگ حافظهی من شده. حافظهای که خیلی هم نمیتوانم به دلخواه خودم در آن دست ببرم. این تعبیر معرکه را از آقای ساسان م. ک. عاصی داشته باشید. خصوصن آنجایی که قید «خیلی» را به کار میبرد. 2 داشتیم تصور میکردیم چه عیش مدامی بود اگر پیرامون ما هم مثل آپارتمان آقای ریچارد اودون بود. باید اعتراف کنیم همین آقای اودون بود که ارج و قرب عکاسی پرتره را به ما بازگرداند و شوری در ما بیدار کرد که حالاحالاها خاموش نخواهد شد. هنوز هم هربار سری به عکسهای ایشان میزنیم، ناغافل اشتیاق وافری از یک جای وجود ماراناییمان قلقل میکند و بدجوری هوس میکنیم دوربینمان را برداریم و کلیککلیکای راه بیندازیم. 3 سرعت اینترنت اصولن در المپ ما تعریفی ندارد. گاس که علتاش ولگردیهای بیشمار آقای زئوس باشد و چتهای ابدیاش و جستجوی پایانناپذیرش در این سایتهای غیراخلاقی. یا گاس که اخبارگردیهای بیهدف آتیلا و وبلاگخوانیهای مشکوک آفرودیت خودمان. هرچه هست، نتیجهاش این است که ما با میلی شدیدی که برای گشتوگذار در این فرینکلگالری و تماشای مجموعهی باشکوه آرشیو عکسهایاش داریم، انگشت حسرت در گوشمان کردهایم. (المپ اینجوری است دیگر؛ گیر ندهید!) 4 راستاش اول میخواستیم یک گوگلی بکنیم دربارهی این خانم سلما رفیعی اما تا این لحظه هنوز فرصتاش نشده. نقدن توصیهی شدید میکنیم این سه داستان ایشان را در همین آخرین شمارهی ماهنامهی هفت بخوانید. علیالخصوص آنی را که دربارهی دختری است که مرده و زیر قبر است و نامزدش هی به دیدارش میآید و مشعوف شوید از این زاویهی دید فوقالعادهای که انتخاب کرده و تلفیق ملایم و نامحسوس عالم مادی و عالم ماورا. آن محمد همتیاش هم که کولاکی است در خلاقیت. در سفر هوایی به این اردبیل شما بودیم که بیهوا رفتیم سراغ این قصهها و هوش از سرمان پرید و فیلمان یاد هندوستان المپ کرد. (توضیح ضروری: هندوستان المپ دقیقن در مجاورت پاکستان المپ است!) خلاصه کسی از شما آدمهای فانی از این سلماخانم خبری اگر دارد، یک ندایی بدهد. 5 بعید میدانیم تا حالا خودتان نخوانده باشید اما سر هرمس مارانای بزرگ دل رئوفی دارد و قلبن راضی نمیشود این سخنان گهربار حضرت آقای مشکینی را (که در مجموع یک ده بیست سالی از این آقای نوح ما کمتر عمر کردهاند) خودش تنهایی بخواند و قهقهه بزند. (مکین قهقهه یا قهقهه یا قهقهه یا که چی؟!) فرمودهاند (شرق چهارشنبه): «تنها حکومت مشروع جهان، حکومت ایران است... حکومت ما از تمام لحاظها مورد تایید و امضای معصومین است. ما این سعادت را داریم. هر فردفرد ملت ما، هر قانونی از قوانین کشور را به قصد قربت به جا آورد، ثواب دارد در غیر این صورت گناه کرده است... سال قمری سرشار از فیض آسمانی است. ماههای پرفضیلت، اعیاد، ایام سوگواریو... اما یکی از این روزها را در سال شمسی پیدا نمیکنید. تمام داراییهای آن یکی روز نوروز است. در حالی که سال قمری ایام حرام و احکام ثلاثهی حج دارد. اعتکاف در ماه رجب است و ملت ما به ویژه جوانان در حال احیای این سنت هستند.» دربارهی تفاوت انسان و حیوان هم فرمودهاند: «همهی حیوانها دهان خود را به سمت غذا میبرند، اما انسان غذا را به سمت دهان میبرد.» و آنوقت همهی این درفشانیها در آخرین اجلاس رسمی نمایندهگان دورهی سوم مجلس خبرگان رهبری که ایشان رییساش هستند، رخ داده است! انصافن داشتیم فکر میکردیم این مجلس خبرگان رهبری شما هم جای جالبی است و موجوداتی در خودش میپروراند ها! 6 حالتان را بگیریم؟ مرگ با چشمان باز در انتظار کسانی است که با مصرف قرص برنج دست به خودکشی میزنند. مرگ با چشمان باز از معدود انواع مردن است که فرد تا آخرین دقایق حیات پرزجرش، بیدار و هشیار است و ثانیهثانیه تمامشدن و محوشدن و ازبینرفتن خودش را نظاره میکند. دردی مضاعف که طاقتی فوقبشری میطلبد از سرگذراندناش. تصویر اینجور عریان و هشیار، دردکشیدن تا مردن، چند روز است که ولمان نمیکند. شما آدمیان چه کارها که با خود نمیکنید... 7 در راستای حمایت شما بدجوری طلبه شدیم بازگشت نرگس یا نرگس در نیویورک را بنویسیم. گاس که مقادیر متنابهی کشتوکشتار هم در آن گنجاندیم تا روی آقای تارانتینو کم شود. گاس هم که اصلن به روی مبارک نیاوردیم و چیزی در این باره ننوشتیم! 8 همینجوری کترهای، بیهوا، ناغافل، بدجوری هوس کردیم الان که در ابتدای تاریکی است، در میانههای زمستان بودیم و برفی سبک و پاک روی همهچیز را گرفته بود و هوا از آن هواهای صاف شفاف تمیز سرد بود و ما داشتیم سیگاری میگیراندیم و حرکت سرخوشانهی دودش را در پیرامونمان مشاهده میکردیم و سیگار، تازه بود و تازه آن نوار باریک شفاف را از روی پاکتاش برداشته بودیم و آن صفحهی آلومینیومی را با فشار مختصری کنده بودیم و اولین بوی درون پاکت را استنشاق کرده بودیم و از احساس باریک بوی مبهم الکل در ابتدای هر پاکت نو، سرمست شده بودیم و سیگار اول پاکت را حالا داشتیم دود میکردیم. زمستان هم عالمی دارد ها! 9 ما مدتی است داریم فکر میکنیم از توالت بهتر، جا برای تاملات فلسفی و تفکرات خلاقانه و نتایج عالیه، زمان پرواز است. حالا امتحان نکردیم اما گاس که توالت هواپیما چیزی بشود در مایههای نور علینور! 10 مملکت جالبی دارید ها! در متنهاعلیه شمال شرق پایتختاش، به فاصلهی تقریبی بیست/سی کیلومتر از هم دو فقره رستوران موجود است. اولی را اگر چادر به سر نداشته باشید، از در راهتان نمیدهند. دومی بر سر میز، برایتان عرق مطلوب و اگر شانس داشته باشید و به وقت رفته باشید، شرابی سرو میکنند که خاطرهاش تا مدتها ولتان نمیکند! 11 توتون پیپمان تمام شد وگرنه گاس که هنوز حرف داشتیم که بزنیم! |