اهالی اسکاتلند رسم کارایی داشتند. روزهایی بود از سال، که رضایتمندیشان از روزگار، آنقدر کاهش پیدا میکرد که مینشستند در خانه، برای عزیزانشان نامهای مینوشتند و از آنها میخواستند که برایشان بنویسند برای چه دوستشان داشتهاند و میدارند. نامهها را پست میکردند. مینشستند به انتظار. جوابها که میرسید، آنها را اول چند بار میخواندند. آنقدر که حلاوتش رسوب کند در دلشان. بعد، نامهها را جایی پنهان میکردند تا هر بار که دلشان گرفت از خاکستریِ دنیا، دوباره بروند سراغش و روحشان را جلا بدهند به مهری که پیدا و پنهان بود در لابهلای خطوط.
البته واضح و مبرهن است که این رسم، سالها است که در آن دیار از خاطرهها رفته است. نگردید بیخود در این ویکیپدیاهای بیخاصیتتان.