« سر هرمس مارانا »
صلح و آرامش از حقیقت بهتر بود |
2008-07-22 برندارید عنوانِ شغلیتان را بچسبانید همهجا به ماتحت یا ابتدای اسم شریفتان. رفتید شونصد سال آزگار دود چراغ خوردهاید، درس خواندهاید، عرق ریختهاید - همه که عرق را نمیخورند خب- برای خدمت به این آب و خاک- هیوووووغ!- دکتر شدهاید، چرا هی همهجا این دو حرفِ صاحبمردهی d و r را تنگِ اسمتان میگذارید؟ ایمیل و سایت و بلوتوثِ موبایل و بلاه بلاه؟ وسط مهمانی میخواهید خودتان را معرفی کنید: دکترچلغوزبالاپرتفولیان هستم! لایِ آسانسور گیر کردهاید: دکتر شالامپغلودزانفانزاده میباشم، دربگشا! فرقی هم نمیکند ها. همین نکبتها را کشیدهاید، مهندس شدهاید. منزلِ دخترخالهی ناتنیِ شوهرِ پسرِ همسایه نشستهاید، مهمان میآید: ایشان مهندس چیلتوغبیانکانوریپور میباشند! اینها را بگذارید برای روی کارت ویزیتتان. خوب است یکی به شما ایمیل بزند، اسمش باشد: مردهشور ابژاورگانآبادای، ها؟! یا فوتبالیست وربریغانساژنلامپوز؟ خوشتان میآید؟ نکنید آقاجان! نکنید! از ترم اولِ پزشکی و دندانپزشکی و پیراپزشکی و دامپزشکی همدیگر را هی دکتردکتر صدا نکنید. مردم میخندند. از همان هفتهی اول دانشکده، مادرتان را توجیه کنید که وقتی رفیقتان زنگ میزند و خانه نیستید، نگوید مهندس رفته زردچوبه بخره واسه آش! خوشتان میآید ما هی ایمیل بزنیم بهتان و امضا کنیم: خداهرمس؟! خوبیت دارد این خانمِ صاحبِ کپیرایتِ عنوانِ پست را هی صدا کنیم گوسپندایدا؟! |