« سر هرمس مارانا »
صلح و آرامش از حقیقت بهتر بود |
2008-11-21 سوگواریِ ناتمام برای چیزی/ کسی که از دست دادهای. این درست باید همان حسی باشد که ایرما همیشه نسبت به سید دارد. کسی که یا برای همیشه از دسترفته، یا به دست نیامده هیچوقت. این جوری است که این سوگواریِ بهتمامیانجامنشده، میشود ماخولیای فروید. میشود یک جور نوستالژی دایمی. همان رد نازک محو غمناکی که پاشیدهشده روی الباقیِ لحظههای ایرما. کشیده شده روی آدمهای که به ایرما عاشق شدند، که ایرما دچارشان شده، گاه و بیگاه. |