« سر هرمس مارانا »
صلح و آرامش از حقیقت بهتر بود |
2010-05-24
یکی از قدیمیترین و قویترین برخوردهای عکاسی، بین شکارچیها (hunters) و ثبتکنندهها (fixers) بوده است. شکارچیها در جستوجوی عکسهایشان به بیرون میروند، در حالی که ثبتکنندهها به طور عمده تصاویرشان را در استودیو و تاریکخانه تهیه میکنند. شکارچیها اعتقاد دارند که عکاسی به عنوان فرمی از هنر رابطهای نزدیک با جریان زندگی دارد و باید مانند زندگی با عنصری از شانس درآمیزد، بنابراین با پرسهزنی پی شکار، به ندرت از سلاح دوربینشان جدا میشوند و دستانشان را تعلیم میدهند تا همزمان در لحظه با چشمشان عمل کند. عکاس باید در هر لحظه آماده باشد تا به دقت آن مقطع خارج از زمان و مکان را جدا کند، که در این صورت نتیجهای سحرآمیز به دست خواهد آورد.
در میان شکارچیها، تمام فوتوژورنالیستها، تصویربرداران جنگ، عکاسان ورزشی و عکاسان حیات وحش قرار میگیرند و همینطور دوستداران جلوههای فانی نور و سایه، انعکاس در آب و پنجرهی مغازهها و هر آنچه که حرکت میکند، جریان دارد، پنهان میشود و قبل از آن که شما به وجودش پی ببرید از آنجا رفته است. ثبتکنندهها از نقطهنظری کاملن متفاوت به عکاسی مینگرند. برای آنها، عکاسی تکنیکی برای رهاکردن و حقیقتبخشیدن به خیالات درونیشان، و یا فاشکردن جنبههایی از دنیای فیزیکیای است که به گمان آنها بیاعتبار و نادیده گرفته شده است. در حالی که عمدهی کار را در استودیو انجام میدهند و بعد آن را در تاریکخانه دستکاری میکنند، سعی بر این دارند تا تمام عوامل مانند موضوع، نوردهی، اتمسفر و مقیاس را کنترل کنند. نتیجهی نهایی آفرینش شخصی آنهاست، حتا اگر اغراقآمیز به نظر برسد. در میان ثبتکنندهها، عکاسان پرتره، مد و طبیعت بیجان و تمام کسانی قرار میگیرند که موضوعات خود را برای تهیهی نتایجی قطعی و ازپیشتجسمشده سازمان میدهند. تمایز اگرچه حقیقی است اما قطعی و محکم نیست. بسیاری از عکاسان در مقام شکارچیها و ثبتکنندهها عمل میکنند، و بعضی از اشکال عکاسی- مانند مستند- ممکن است هم با شکارکردن و هم با فیکسکردن درگیر شود. تام هاپکینسون، نیما عسگری، حرفههنرمند 32 |