« سر هرمس مارانا »
شوالیهی ناموجود |
2011-04-19 "قلیخان، دزد بود، خان نبود. لابد تو هم اسمش رو شنفتی. وقتی به سن و سال تو بود به خودش گفت تا آخر عمرم، ببینم میتونم تنهایی هزار تا قافله رو لخت کنم؟ با همین یه حرف، پا جونش وایستاد و هزار تا قافله رو لخت کرد. آخر عمری پشت دستش رو داغ زد و به خودش گفت: هزارتات تموم شد. حالا ببینم عرضهش رو داری تنهایی یه قافله رو سالم برسونی به مقصد؟ نشد، نشد، نتونست و مشغولالذمهی خودش شد. تقاص از این بدتر؟!" روزی روزگاری «روزی روزگاری» بود. پوووووف. |