« سر هرمس مارانا »
شوالیهی ناموجود |
2013-05-12
موتورسیکلتآبسسد شدهام. دچار مسالهی کیفیت. نه که حالا لزومن بخواهم از طریق پرداختن به موتورسیکلت به عروج عرفانی خاصی برسم ها، نه. اما یک مدتیست که ککش افتاده به تنبان سرهرمس. روی یک کاغذ نوشتهام «واقعن بهترین راه خلاصی از وسوسه تندادن به آن باشد، لطفن»، چسباندهام از پشت به شیشهی اتاق فرمان. راه میروم در خیابان و قفل میکنم روی ویترین موتورسیکلتفروشیها. دنبال یک هیولایش میگردم. سیاه و درشت و نخراشیده، نه مثل این.
Labels: نشاطآورها |