داییِ خاموشِ خانهی خاموش
غریبترین شخصیت فیلم/زندگی این خاندان، آن داییِ فرناز و محمدرضا بود که در عنفوان جوانی از جنگ فراریاش داده بودند و دو سه دهه در اروپا برای خودش زندگی کرده بود و حالا یکهو برگشته بود و تمام مدت یک جا نشسته بود و سکوت کرده بود و تلویزیون دیده بود و یک روز هم در همان وضعیتِ خاموش تمام کرد بود و مرده بود. تصویری از این عریانتر و تلختر از روزگار رفته و برگشتهی یک مهاجر سراغ ندارم.
Post a Comment