« سر هرمس مارانا »
صلح و آرامش از حقیقت بهتر بود



2008-05-08

1http___www.elcroquis

آن‌ها هیچ محدودیتی برای دریافت تفکرات معمارانه ندارند و معتقدند دیگر علامت‌گذاری سنتی بین رشته‌های مختلف وجود ندارد. تصمیمی را که برای یک پروژه‌ی طراحی داخلی اتخاذ شده است می‌توان در قسمتی از یک طرح برنامه‌ریزی شهری به کار برد یا دستورالعمل‌هایی که برای یک لندسکیپ پیش‌بینی شده، می‌تواند در قسمتی از تکنولوژیِ ساخت یک پروژه‌ی مسکونی استفاده شود.

می‌بینید؟ این‌جوری است که MVRDV می‌شود یکی از جسورترین و محبوب‌ترین گروه‌های معماری این روزها.

2

سال‌ها گذشت تا جماعت معمارانِ آموزش‌دیده در دورانِ حکم‌رانی بلامنازع معماری مدرن، و به طبع آن، اکثر معمارانی که تا همین اوایل دهه‌ی هفتادِ خودمان در دانشکده‌های معماری ملی و هنرهای زیبا و علم‌وصنعت زیر دستِ استادانی از همان دوران، تحصیل می‌کردند، یاد بگیرند که معماری در پلان خلاصه نمی‌شود. هنوز هم که هنوز است، می‌توانید دور و اطراف‌تان پیدا کنید معمارانی را که برای شروع یک طرح از طراحی پلان آغاز می‌کنند و علی‌الخصوص، در معماریِ مسکونی بر این اعتقاد هستند که اگر «پلان خوبی دربیاید» و روابط و سیرکولاسیون و این‌ها حل بشود، کار تمام است. یا نقدکردنِ یک طرح را در «مشاهده‌»ی دقیق نقشه‌های پلان دنبال می‌کنند.

حکایتِ مردمانِ همه‌فن‌حریف‌مان هم جدا از این نیست. آدم‌هایِ همه‌معماری که نقشه‌های پلان پروژه را دست‌شان می‌گیرند و درباب ارتباطِ حمامِ مَستر (!) با پذیرایی نظر می‌دهند.

این روزها کم نیستند معمارانی که از شیوه‌های اپروچ (بعله فارسی هم دارد!) مشابه استفاده می‌کنند اما وقتی پروسه‌ی کاری MVRDV را نگاه می‌کنید، نمی‌توانید انگشت‌تان را گاز نگیرید از کیف. همین‌طور نتایج پروسه را. کاری که به وضوح دارد انجام می‌شود، گریز از پلان‌محوری در فرآیند خلق معماری است. گاس که بشود اسمش را طراحی بر مبنای مقطع/ برش/ سکشن هم گذاشت. ماکت‌های اتودی را هم که نگاه کنید، همین ایده در طی‌ِ طریقِ پروژه، انگار انجام شده است. 1-2 1-1

 

 

 

 

 

 

 

3

یک چیزی را می‌خواهید در بابِ هارمونی یاد بگیرید؟ درباره‌ی هماهنگی؟ درباره‌ی این که چه‌طور می‌شود آدم هزارجور بافت و رنگ و جنس و فرم را کنار هم بچسباند، بدون آن که ذره‌ای دچار اغتشاش بشود؟ سر هرمس مارانا اکیدن پیشنهاد می‌کند این چندتا پروژه‌ی MVRDV را خوب و به دقت، با تمرکز، نگاه کنید.

2-1

2-2

این‌ها دو نما از همان خانه‌هایی هستند که مقطع‌شان را دیدید. در BORNEO-SPORENBURG آمستردام. کل پروژه یک مسترپلان دارد که زمین به قطعاتِ پنج در شانزده متری تقسیم شده و ارتفاع کلی خانه‌ها و پیش‌آمده‌گی‌ها برابر است. از پشت هم همه به دریا ختم می‌شوند. یعنی در مکان ورودی سواره و پیاده هم، وضعیتی مشابه دارند. حتمن هم لازم نیست بروید در آن خیابان قدم بزنید تا کلاه از سرتان بیفتد از این همه تنوع، در عین هماهنگی. (یک چیزی در مایه‌های همان وحدت در عین کثرت خودمان) بعد سیر کنید در همین بند دوم این نوشته، که چه‌طور اصلن سیرکولاسیون ارتفاعی دارد این کار، به جای افقی. آقای تادائو آندو هم سال‌ها قبل، نظیر همین تجربه را در یکی از خانه‌ها داشته‌اند. زمینی بود به عرض حدود 4 متر و فضا، آن‌قدر سیال حل شده بود در چهارطبقه ارتفاع، که فراموش می‌کردید پهنا هم می‌تواند برای خودش محدودیتی باشد.

4

آن وحدت در عین کثرتی را که گفتیم، در این پروژه‌های باز هم مسکونیِ MVRDV ببینید. وقتی که تعداد، اندازه، رنگ، تناسبات و بافت بازشوهای نما این‌طوری واحد به واحد یا حتا فضا به فضا تغییر می‌کند بدون آن که نما دچار اعتشاش بشود. گاهی فکر می‌کنیم این شیوه‌، سیلی محکمی است به نماهای پروژه‌های مدرنیسم بین‌المللی که سال‌ها، باب طبع همه‌گان بود. آن شیوه‌های یک‌سان‌سازی، جای خود را به فردگرایی در نما به مثابه شخصیتِ اجتماعی پروژه، داده است. بعله این جوری است که معماری گاهی مسیر تعالی فرهنگ را درخشان می‌کند، بولد می‌کند. و یادمان باشد که بسترِ سیاسی/فرهنگی‌ای که معمارانِ MVRDV از آن برخواسته‌اند، جامعه‌ای است سوسیال.

438_normal

866_normal

867_normal

 

 

 

 

 

 

 

 

 

5

ما که طاقت نمی‌آوریم هر پدیده‌ای را در عالم امکان به وبلاگستان ربط ندهیم. این بار هم داشتیم فکر می‌کردیم به وبلاگ‌هایی که همیشه پست‌های مشابهِ هم دارند. که مثل آقای کیمیایی، دایم دارند از یک چیز حرف می‌زنند. که اشتهایی در خواننده تولید نمی‌کنند برای این که هر بار که به سراغ اینترنت بیاید، اول از همه بدود برود سراغ این وبلاگ‌ها. چرا که از پیش می‌داند درباره‌ی چه چیز و چه‌طور در آن‌ها نوشته شده است. در مقابل، وبلاگ‌های هیجان‌انگیزی هستند که هر بار که صفحه‌شان را باز می‌کنی، باید انتظار هرچیزی را در آن‌ها داشته باشی. بعد در میان همین دسته‌ی دوم، وبلاگ‌هایی هستند که تمام این تنوع و گسترده‌گیِ موضوعات را آن‌قدر خوب در خودشان مستحیل کرده‌اند که می‌شود همان مصداقِ وحدت در عین کثرت.




Archive:
11.2002  03.2004  04.2004  05.2004  06.2004  07.2004  08.2004  09.2004  10.2004  11.2004  12.2004  01.2005  02.2005  04.2005  05.2005  06.2005  07.2005  08.2005  09.2005  10.2005  11.2005  12.2005  01.2006  02.2006  03.2006  04.2006  05.2006  06.2006  07.2006  08.2006  09.2006  10.2006  11.2006  12.2006  01.2007  02.2007  03.2007  04.2007  05.2007  06.2007  07.2007  08.2007  09.2007  10.2007  11.2007  12.2007  01.2008  02.2008  03.2008  04.2008  05.2008  06.2008  07.2008  08.2008  09.2008  10.2008  11.2008  12.2008  01.2009  02.2009  03.2009  04.2009  05.2009  06.2009  07.2009  08.2009  09.2009  10.2009  11.2009  12.2009  01.2010  02.2010  03.2010  04.2010  05.2010  06.2010  07.2010  08.2010  09.2010  10.2010  11.2010  12.2010  01.2011  02.2011  03.2011  04.2011  05.2011  06.2011  07.2011  08.2011  09.2011  10.2011  11.2011  12.2011  01.2012  02.2012  03.2012  04.2012  05.2012  06.2012  07.2012  08.2012  09.2012  10.2012  11.2012  12.2012  01.2013  02.2013  03.2013  04.2013  05.2013  06.2013  07.2013  08.2013  09.2013  10.2013  11.2013  12.2013  01.2014  02.2014  03.2014  04.2014  05.2014  06.2014  07.2014  08.2014  09.2014  10.2014  11.2014  12.2014  01.2015  02.2015  03.2015  04.2015  05.2015  06.2015  08.2015  09.2015  10.2015  11.2015  12.2015  01.2016  02.2016  03.2016  04.2016  05.2016  07.2016  08.2016  09.2016  11.2016  03.2017  04.2017  05.2017  07.2017  08.2017  11.2017  12.2017  01.2018  02.2018  06.2018  11.2018  01.2019  02.2019  03.2019  09.2019  10.2019  03.2021  11.2022  01.2024