« سر هرمس مارانا »
شوالیهی ناموجود |
2012-02-15 تنتن آقای اسپیلبرگ را یکنفس دیدم. باورم نمیشد این همه نفسگیر و خوشریتم و سرحال و جاندار و پرهیجان باشد. درست همانطور که کمیکاستریپ جدیدش اگر گیرت میآمد، در آن برهوت دههی شصت، از ته بازارچههای کتاب انقلاب، رسیده و نرسیده یکنفس میخواندیش. راستش را یواشکی و بیتعصب بگویم: حتا بهتر. دارم تصور میکنم چه قیامتی را پشت سر گذاشتید شما که سهبعدیاش را دیدید. Labels: خوشیها و حسرت, سینما، کلن |