« سر هرمس مارانا »
شوالیهی ناموجود |
2012-07-11
داشت تعریف میکرد که به گاو آبجو میدهند، مداوم، آنقدری که تماممدت مستِ آبجو باشد، نه بپرد و نه خرابش کند، یک جوری مستی لایتناهی. ماساژش هم میدهند (سلام دخترم). کلن گاو را خوشحال نگه میدارند. تا لحظهی کشتنش همین بساط است. یک جوری که نفهمد اصلن کی جان از بدنش خارج میشود. با عضلاتی شل و ریلکس، پذیرایِ هرآنچه که بیاید. اینجوری میشود که گوشتش نرمترین و لطیفترین و گواراترین میشود. اینجور گوشت را Wagyu مینامند که قیمتی چندبرابر گوشت معمولی دارد. داشت خیلی تخصصی از پرورش و پخت و اینها میگفت. یک آن ساکت شد: جماعت جمله در بحر مکاشفت بودند، در فکر خوشیِ بیحدی که یک گاو میتواند داشته باشد در هستیاش، در حیات و مماتش کلن. بحث عوض شد.
Labels: آدم از دنیا چی میخواد, راهکارهای کلان |