« سر هرمس مارانا »
صلح و آرامش از حقیقت بهتر بود |
2013-03-02
به یک غروب سرخوش و محزون و کمرنگی که گیلاستان دستتان باشد و چشماندازتان باز باشد و وسیع باشد و خنکایی باشد و دلگرمی نرمی، بعد آقای امید نعمتی برایتان «حرمان»ش را بخواند، چنان نرم و ملایم که آرامآرام پشت پلکهایتان سنگین بشود و نفهمید که کی شب این همه سنگین شد و همهگیر شد و ایدادتان بهراه باشد. حرمان را صادق تسبیحی بر اساس تصنیف قدیمی «مریم چرا» ساخته. ساخته؟ نه، جادو کرده. اینجا گوش کنید. دلتان خواست از اینجا استفاده کنید برای دانلودش. دلتان هم نخواست دندِ سرهرمس نرم، ایمیل بزنید به sirhermes@gmail.com برایتان ارسالش کند. بس که احساس رسالت دارم الان که این حال چندروزهی خوبم را قسمت کنم. ادا کنم دینِ این آهنگ معرکه را. داشتم میگفتم، لالایی خونتان را با حرمان افزایش بدهید. بعد، بعد آنجا که میگوید «اشکی که ریزد ز دیدهی من، آهی که خیزد ز سینهی من، رنگ تمنا ندارد» آنجا هی یاد سرهرمس کنید. خب؟
Labels: آدم از دنیا چی میخواد, ای داد, پروانهها |