« سر هرمس مارانا »
شوالیهی ناموجود |
2013-05-06
Peter Buechler
private collection Berlin, Germany
Untitled - 2006, oil on objet trouvé, framed 285x215cm
۱
آقای اورحان پاموک در «استانبول»شان مینویسد: حزن به جای وضوح بخشیدن به واقعیت آن را میپوشاند، برای ما آسایش خاطر فراهم میآورد و چشماندازمان را مانند پنجرهای که در روزهای زمستانی از کتری جوشان بخار بر آن مینشیند، محو و ناروشن میسازد.
۲
آقای پیتر آیزنمن، سالهاست که مفهوم تار شدن (blurring) را در معماریشان بهسان یک پروژه دنبال میکنند. این طور که آقای ایمان رئیسی در شمارهی ۲۱ «همشهری معمار» میگویند شفافیت عقلانی و باب طبع مدرنیته، آن نگاه همهچیزدان و عالمکل، در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم شکاف خورد و آن کلیت یکپارچه و معلوم جهان هستی و روان آدمیزاد شروع کرد به مبهم و کدر شدن. تا رسیدیم به آقای دریدا، به مثابه مرشد معنوی آقای آیزنمن، که اصولن رفت سراغ مفاهیم جالبی مثل بهتاخیر انداختن معنا و عدم قطعیتش و الخ. از آن موقع، آقای آیزنمن با یک اصرار خوبی، مدام دارد خوانایی طرحهایش را برای ما کمتر و کمتر میکند. جوری که کار به جایی برسد که نهتنها خوانایی که توانایی معماریهایش هم برای کاربرانشان دچار تنش بشود. لابد شنیدهاید از خانهای که در آن حریم خصوصی خانواده شوخی است و خانهای که شکاف شیشهای داخل اتاق خوابش امکان درج هرگونه تختخواب دونفره را از ساکنین میگیرد. (سرهرمس فکر میکند آقای آیزنمن یک سوپراستار به تمام معنیست. یک شومن درستودرمان. در جواب اینجور گیرها میگوید: «خب آخه من که خونههایی با ایدهی خونوادههستهای نکشیدم که. من عشقم انجام معماری و ایدههامه وگرنه حل کردن مسایل حریم خصوصیشون به خودشون مربوطه. برن تختخواباشون رو جدا کنن. والله»
۳
پیشنهاد میکنم بروید سایت آقای Peter Buechler را ببینید. در صفحهی اصلی نسخههای «بندانگشتی» کارها کنار هم چیده شده است. تصاویر در آن سایز بهصورت آشنا و واضح دیده میشوند. با فشاردادن هرکدام نسخهی تمامصفحهاش باز میشود. اتفاق اصلی در همین لحظه میافتد. آن آشنایی و وضوح در سایز بندانگشتی تبدیل میشود به یک ناواضحی بزرگ. یک آشنایی دیگری ایجاد میشود: تصاویری با رزلوشنهای بسیار پایین. آقای نقاش مسالهی فاصله و ابعاد را قبل از هر مفهوم دیگری به عنوان ریشهی وضوح و عدم وضوح پیش میکشد. همین تابلویی که در همینجا دارید میبینید تنها با دورشدن، با زیاددورشدن از آن است که ماهیتش را آشکار میکند. رمزگشایی میشود. مادامی که نزدیک هستید، در جغرافیای «خانگی» چیزی قرار دارید، معناها خودشان را پنهان میکنند. دور که میشوید، جادو کماثر و کماثرتر میشود. تا جایی که محو میشود. حالا فرصت دارید همهچیز را بهوضوح ببینید. بلکه بفهمید کلن جریان از چه قرار بوده و است. سلام آقای آنتونیونی عزیز. سلام آقای عکاسِ «آگراندیسمان».
Labels: از پرسهها, راهکارهای کلان, کلن |