« سر هرمس مارانا »
شوالیهی ناموجود |
2019-09-17
خیلی هم واضح و مبرهن نیست برام که چرا دارم هی روزبهروز بیشتر با آدمبدهها و ضدقهرمانهای فیلمها «سمپات» میشم. نه که همهی فیلمها. مثلن ژانر سوپرهیروها. یا فیلمهایی که یه نیروی شر عظیم داره کرهی زمین رو تهدید میکنه، آدما رو تهدید میکنه. نمیفهمم مشکل از من و مهشیده یا از این که موج جدید این فیلمها رفتن سراغ نویسندههای بدبین و گوشتتلخی که خودشون هم خیلی به انگیزههای «قهرمان» باور ندارن و بیشتر تو تیم ضدقهرمان فیلمن. جوری که سمت تاریک ماجرا قابلباورتره، منطقیتره حتا. مصداق بیارم براتون. ضدقهرمان یکیدو فیلم اخیر سری «اونجرز» یه شخصیتیه به نام «تانوس» که قصد داره سنگهای اساطیریای رو پیدا کنه که با قدرتشون طی یه بشکن ناقابل میتونه نیمی از جانداران عالم رو پودر کنه. چرا؟ چون معتقده که منابع حیاتی عالم برای این همه جمعیت کمه و باید به صورت رندم نیمی از جمعیت حذف بشه تا بقیه در رفاه زندگی کنن. دقت کردین؟ نمیاد بر اساس خون و مذهب و نژاد و سلامت و هوش و قومیت و کشور انتخاب کنه، رندم، تصادفی، شانس و اقبال. بعد از اون ور «قهرمان»های ما میگن که نخیر، همینجوری شلوغ و کممنبع خوبه دیگه، همه رو زنده نگه داریم، بدون این که راهحل بدیم برای افزایش منابع، یا بهبود الگوی مصرف. خب به وضوح معلومه که نویسندهها خودشون تو کدوم تیم بودن.
ته تهش رو که بری میبینی این همون راهبردیه که میگه دفع افسد به فاسد. میگه تامین خیر و صلاح عمومی در دورنما، به قیمت قربانیکردن. راهکار غیراخلاقیه، جنایتکارانهست ولی هدف قشنگه.
یه نسخهی دوبلهی خوبی داره همین فیلم آخر اونجرز: «بازی آخر» که آقای منوچهر اسماعیلی جای جناب تانوس حرف میزنن. اولین باری که دوبلهشدهی تانوس رو شنیدم جا خوردم که چرا همچین صدای گرم و مهربون و سمپاتی رو گذاشتن برای این ابرشر اساطیری. بعد که یه کم بررسی و مداقه و غور کردم دیدم ازقضا چه انتخاب درستی کردن. دست این دوبلورجماعت هم تو دست همون نویسندههای بلاست، لابد.
مرگ بر هیتلر و هیتلریان البته، به هرحال. Labels: راهکارهای کلان, سینما، کلن |