حالا ما بیاییم خودمان را جر بدهیم که اینجا و آنجا تاریخ تحریف شده، این گوشهی تاریخِ مکتوب با آن گوشهی تاریخِ شفاهی، با آن یکی گوشهی تاریخِ مصور نمیخواند. بعد یکی مثل آقای تارانتینو پیدایش میشود که اصلن به کل به ریش همهمان میخندد و برمیدارد آنچه را دوست دارد اتفاق افتاده باشد به اسم فیلم تاریخی میکند در پاچهی ما. اشکالی دارد؟ نه که ندارد. علیالخصوص وقتی حواسمان باشد که اتفاقن اصل جعل دارد در سالن سینما، در سکانس آتشسوزی اتفاق میافتد. سینما اینجا هم سوژه است و هم اُبژه. دارید از خلال سینما (همین فیلم حاضر، Inglourious Basterds) درون سینما را نگاه میکنید. پس بدیهی است که با خیال راحت بشود آقای هیتلر و آقای گوبلز و سایرین را همانجا به دیار عدم راهی کرد و جنگ جهانی دوم را به سهولت پایان داد و افتخارش را نوشت به پای آقای تارانتینو. بازیگوشی است دیگر، شاخ و دم که ندارد.Labels: سینما، کلن
|
این که قدیما میگفتن یه پوستی از کله ت بکنم که خودت حظ کنی هم خیلی بیربط نمیگفتنا .کاش پوستی از کله ی جنایتکارا بکنن که خودشون حظ کنن . خوب و بد خشانت ! هم باشه برای شاید وقتی دیگر !
یه دختر از همین حوالی
یک نکته در ظاهر بی اهمیت: اُبژه درست است و آبژه نادرست. آبجکت هم درست است. "در ظاهر" چون وقتی تکرار و زیاد بشه آسیب می رسونه.
Post a Comment